لیام عصبی به سمت ماشینش پا تند کرد . لحظاتی رو کنار ماشین ایستاد تا هوای سرد شبانه رو نفس بکشه و کمی آروم شه .
دلش نمیخواست به این ماموریت بره . حس اضطراب عجیبی معده اش رو بهم ریخت و سرش رو به درد آورد .
نمیتونست رونیکا رو در آستانه طلاق از شوهر وحشیش رها کنه . نمیتونست بار نگهداری از پدرش رو روی دوش رونکیا بندازه...
و البته که مطمئن بود مشکلی پیش نمیاد .
کریگ مواظب اونها بود . و حتی اگه اتفاقی براش میفتاد ... حتی اگه جونش رو از دست میداد، دولت هرینه زندگی خواهرش رو تامین میکرد .
اونها میتونستن بدون لیام هم زندگی کنن . چه چند ماه ... چه برای ابدیت...
و این چیزی بود که بیشتر از همه ناراحتش می کرد .
_ لیام؟!
با شنیدن اسمش بلافاصله به سمت صدا چرخید .
_ جنیفر؟!
متعجب نام دختر رو به زبون آورد و تماشا کرد که دختر با قدم های شتاب زده و چهره ای پر از ذوق به سمتش حرکت میکنه .
لحظه ای بعد در آغوش لیام فرو رفته بود : خیلی وقته ندیدمت لیام . چقدر عوض شدی .
از مرد فاصله گرفت تا بیشتر نگاهش کنه : حال رونیکا چطوره؟ خودت چیکارا میکنی ؟
لیام گیج بود : جنی... تو ...خوبی؟
جنیفر دستهاش رو دور لیام باز کرد و لبخندش به تلخندی زهر آلود گرایید : معلومه که نیستم. ولی خب ...
شانه بالا انداخت و دوباره لبخندی روشن به لب آورد : چیکار میشه کرد ؟ نمیتونم تا ابد گوشه خونه بشینم که . درسته ؟
لیام لبخند کمرنگی زد و دستش رو روی گونه سرد دختر گذاشت : بهت افتخار نیکنم جنی... تو دختر قوی ای هستی.
جنیفر لبخند زد : ممنونم لیام .
_ هوا سرده . زیاد بیرون نمون . اینجا چیکار میکنی؟
جنیفر با حرکت سر تایید کرد : آره هوا سرد شده .
به ساختمون پشت سرش اشاره کرد : برای بازجویی اومدم .
لیام سر تکون داد و ته دلش برای دختر لرزید : موفق باشی .
_ تو هم همینطور لیام...
بار دیگه مرد رو در آغوش کشید و بعد با خداحافظی کوتاهی به سمت اداره حرکت کرد .
لیام دور شدن دختر رو نگاه کرد و بعد به سمت ماشین چرخید .
بعد از چه مدت دوباره دختر رو دیده بود ؟
اخرین چیزی که از دختر به یاد داشت ضجه های از سر وحشتش بود ...
YOU ARE READING
《deep in shadows ♤ در عمق سایه ها》
Fanfiction[ کامل شده] هشدار : این بوک ممکنه شامل صحنه های دلخراش باشه . اما هپی اندینگه. مواظب روحیتون باشید. __________________________________________ _ من چی؟ _ تو؟ تو تماماً سایه ای ... میخوام ببینم پشت این سایه ها چی پنهون کردی ... _____________________...