بعد از اینکه یه شب کذایی رو توی سرمای اون زیرزمین گذرونده بودن، بالاخره با پشت سر گذاشتن مجازاتشون آزاد شده بودن.ژان به طرف اتاقش رفت و ییبو هم با فهمیدن اینکه رئیس باز هم باهاش حرف داره به اتاق کار رفته بود!
رئیس بدون اینکه به روش بیاره که روز قبل چیشده، فقط صداش کرده بود تا ماموریت جدیدش رو بهش بگه... این روزها ظاهرا زیادی سرشون شلوغ بود و عمارت به تکاپو افتاده بود.
ییبو با خستگی خودش رو روی مبل رها کرد و منتظر موند تا رئیس به همراه مایکل برسن... اونطور که شنیده بود، بهخاطر کاری بیرون رفته بودن و ییبو الان با جیسون توی این اتاق تنها بود!
حس میکرد کم مونده که کیسهی تحملش بالاخره پاره بشه... از شانس خوبش، تمامِ بدندرد و گرسنگی و بیخوابیهاش افتاده بودن به روزی که قرار بود یه ماموریت داشته باشه!!
بیحوصله به جیسون نگاه کرد که زیرچشمی داشت حرکات ییبو رو میپایید.
این پیرمرد همیشه رو اعصابش بود؛ نمیدونست حدسش راجبعبهش چقدر درسته اما بهرحال توی ذهنش، جیسون کسی بود که فقط بهخاطر ثروت و اسم و رسم شائوهان کنارش مونده بود... نه برای وفاداری و این چرت و پرتها!
با سرفهی جیسون توجهش جلب شد و نگاهش کرد. انگار میخواست حرفی رو شروع کنه... چه حرفی جز کنایه میخواست داشته باشه؟
×رابطهات با اون پسره چجوریه؟ به نظر خیلی صمیمی میاین!
ییبو توی دلش فحشی نثارش کرد... واقعا انتظار داشت اون مرد بخواد یه حرف جدی بهش بزنه؟
دندون قروچهای کرد، عصبی و همزمان با رعایت یه سری چیزها جوابش رو داد
_من با هیچ خری اینجا صمیمی نیستم. فقط ازم خواهش کرد و چون شرایطش رو داشتم قبولش کردم. بیخودی برای خودتون داستان نسازید!
جیسون یکی از ابروهاش رو بالا داد و نگاهش رو دوباره رو مجلهی توی دستش قفل کرد. ییبو مطمئن بود حواسش حتی یک درصد هم به نوشتههای اون مجله نیست و فقط جهت تزئین توی دستاش نگهش داشته!
.
.
.
.بعد از نیم ساعت بالاخره در اتاق باز شد و رئیس با قدمهای استوار همیشگی، وارد اتاق شد و پشت سرش مایکل اومد. ییبو بلند شد و صاف جلوی میز ایستاد.
رئیس کتاش رو درآورد و به مایکل داد، پشت میزش جای گرفت و بالاخره نگاهش کرد...
>دلیلی که صدات کردم رو حتما خودت میدونی، یه کار جدید داری پس فقط میرم سر اصل مطلب
شائوهان همچنان داشت سر سنگین باهاش حرف میزد و با اخم نگاهش میکرد... اما در این لحظه هیچ اهمیت خاصی برای ییبو نداشت؛ اون که در هر حال تنبیهاش رو گذرونده بود پس فعلا این موضوع مهم نبود.
KAMU SEDANG MEMBACA
Wonderwall
Fiksi Penggemar𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: 𝐘𝐢𝐳𝐡𝐚𝐧 (𝐲𝐢𝐛𝐨 𝐭𝐨𝐩) 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲: 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐬𝐥𝐢𝐜𝐞 𝐨𝐟 𝐥𝐢𝐟𝐞, 𝐜𝐫𝐢𝐦𝐞 𝗪𝗿: 𝐚𝐫𝐢𝐞𝐬 اطلاعاتِ داستان👇 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -خلاصه: ژان بعد از یک سال کار کردن، تونسته اعتماد رئیس سختگ...