🐺Special Part.17🌙

3.4K 689 312
                                    

هوسوک تمام مدت یک ساعتی که توی کلبه بودن
بار ها سعی کرده بود با حرفو جوک های بامزه ای که تعریف میکرد حال و هوای مردو از اون فاز غمگین و افسره بودن دربیاره و حتی بعد از خوردن قهوه ای که درست کرده بود مردو مجبور کرد تا دستی به سرو روی کلبه که پر از گردو خاک بود بکشن هر چند که یونگی با زدن حرفایی های مثل اینکه دیگه پیر شده و به اندازه اون جوون نیست سعی کرده بود از زیرش در بره. همه چیز تقریبا خوب گذشته بود تا اینکه موبایل یونگی زنگ خوردو با خبری که چانگ بهش داد اخماش شدیدا توی هم رفت.

از جاش بلند شدو در حالی که حالت صورتش ترسناک شده بود با لحن جدی اما ملایمی از پسر خواست تا دست از تمیز کاری برداره و هر دوشون از کلبه خارج شدن و به سمت ماشین رفتن.

هوسوک نمیدونست چه خبری به مرد دادن و جرعت پرسیدنش رو هم نداشت اما از حالت و آشفته و عصبی مرد و طرز رانندگی تندش میتونست بفهمه که مشکل جدیه. نمیخواست فضول به نظر بیاد اما روحیه کنجکاو بودنش اون لحظه آروم نمیگرفت و تصمیم گرفت تا ازش سوال بکنه.

سرعتشون تو اون جاده طولانی و نسبتا خلوت به حدی زیاد بود که به خوبی میتونست گردو غباری که با رد شدن لاستیک ماشین تو هوا پخش میشد ببینه و چشماش کمی از ترس گشاد بشه. درسته که آلفا بود اما محض رضای خدا اون فقط نوزده سالش بودو نمیخواست به این زودی بمیره.

در حالی که دو دستی به کمربند بسته شده اش می چسبید با صدای لرزونی گفت

_ه..هیونگ نیم...سرعتتون یکم...زیاد نیست؟ خطرناکه

یونگی لحظه ای سرش رو سمت پسر چرخوندو با دیدن رنگ پریده و صورت ترسیده اش اخماش ناخوداگاه باز شدو پاش رو کمی از روی پدال گاز برداشت تا سرعتش کم بشه. به قدری از چیزی که شنیده بود عصبی بود که فراموش کرده بود توی ماشین تنها نیست و پسر همراهشه. چنگی به موهاش از اینکه باعث ترس پسر شده زدو با باز کردن کمی از سگرمه هاش گفت

_متاسفم هوسوکا یه لحظه کنترلمو از دست دادم، نمیخواستم باعث ترست بشم

هوسوک با کم شدن سرعت ماشین نفسش رو با آسودگی بیرون فرستاد و با لبخند کوچیکی گفت

_اشکال نداره هیونگ، من فقط برای اینکه تصادف نکنیم گفتم. م...میتونم بپرسم چه اتفاقی افتاده؟ ا..البته اگه نخواستی میتونی نگی

_خودمم هنوز دقیق نمیدونم، فقط چانگ بهم گفت که از طرف پک یو یه سری هدایا برای یانگ کوک اومده! اون آشغال عوضی...چطور جرعت کرده به خودش همچین اجازه ای بده!

هوسوک گیج شده نگاهی به مرد انداخت و با کنجکاوی پرسید.

_پک یو؟

یونگی سرش رو به تایید تکون داد.

_اوهوم پک یو. متاسفانه باید بگم که تنها پسر یو کانگ ایل، کریستین یو جفت یانگ کوکه. یه حرومزاده عوضی که یانگ کوک رو رد کردو دلش رو شکوند.

🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙Where stories live. Discover now