🐺Special Part.22🌙

3.1K 650 503
                                    

با قدم های تند و عصبی جوری که انعکاس صدای پاش تو فضای عمارت پیچیده بود، به طرف نشیمن حرکت کردو در حالی که دندون هاش رو از حرصو عصبانیت بهم فشرده بود طی حرکت ناگهانی به سمت میزی که روش مجسمه های عتیقه وجود داشت یورش برد و با غرشی بلند همه رو پخش زمین کرد. تنش مثل کوره آتیش داغ شده بودو قطره های عرق روی پیشونی و شقیقه هاش خودنمایی میکرد.

زن امگا با صدای بلند شکسته شدن مجسمه ها هین ترسیده ای گفت و با چند قدم بلند خودشو به پسر رسوند.

_خدای من...پسرم، دستات زخمی شدن!

نگاهی به سر انگشتای پسر که با پرت کردن محکم مجسمه ها زخمی شده بود انداخت و خواست دستش رو به طرفش دراز کنه که کریستین دستش رو به شدت عقب کشیدو اجازه نزدیک شدن نداد.

یو کانگ ایل که تا اون لحظه توی سکوت کار های پسرو نظاره میکرد با دیدن لرزیدن شونه های همسرش چینی بین ابروهاش افتادو به طرفش قدم برداشت. از روی مجسمه های شکسته رد شدو با گرفتن بازوی زن اون رو به طرف خودش چرخوند.
آنا با چشمای گریون به صورت همسرش نگاه کرد که مرد لبخندی به روش زدو زیر لب گفت

_عزیزم من باهاش حرف میزنم هوم؟ تو برو استراحت کن

زن امگا با گریه سری تکون دادو با کشیدن آهی از همسرش فاصله گرفت و از سالن خارج شد.

لبخند مرد با رفتن همسرش از بین رفت و با حالت سردو جدی به طرف پسرش که عصبی چنگی به کتش انداخت و از تنش درآورد، چرخید.

_این دیوونه بازیا چیه که درمیاری؟ نمیتونی کمی به فکر مادرت باشی؟

کریستین با بدنی که هیستریک وار از خشم میلرزید به طرف پدرش چرخیدو چشمای خون افتاده اش رو بهش دوخت.

_چرا قبول کردین پدر؟ چرا گذاشتین این نامزدی لعنتی تا سه ماه طول بکشه؟

مرد پوزخندی زدو قدمی سمت پسر برداشت.

_چیه نکنه فکر کردی با اون کارایی که کردی به این راحتی پسرشو بهت میسپره؟ آه بیخیال پسر! برای پدرت ادای کسایی که عاشقنو از معشوقشون دور افتادن درنیار! هر کی ندونه من خوب میدونم که تو دنبال چی هستی! و باید بگم که اگه جئون جونگکوک هم این کارو نمیکرد من قرار نبود به این زودی ها همه چیو بهت بدم، حداقل نه تا وقتی که لایق بودنتو ثابت نکردی.

کریستین احساس کرد با حرفای پدرش جریان آب جوش روی سرش جاری شدو رگ برآمده پیشونیش از شدت فشار در حال ترکیدنه. دستاش رو مشت کردو بی توجه به سوزش انگشتاش از زخمی شدنشون از لای دندوناش غرید.

_تو...منو بازی دادی پدر...

کانگ ایل خونسرد شونه هاش رو بالا انداخت.

_البته که نه! هر دوی این پک ها نهایت یک روز به تو میرسن، چه الان چه سه ماه دیگه... پس اگه میخوای زود تر بهشون برسی بهتره نشون بدی که لایقشی!

🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙Where stories live. Discover now