بوک جدید به اسم im pain, he is cure استارت خورده و توی صفحه ام میتونید پیدا کنید. کاپل ورس، و یه کاپل سکرت داره اینم خلاصه قسمتی از داستان
___________________________
خیره به چشمای تیره پسر که با نگاه خمارش در حال سوراخ کردنش بود، منتظر موند تا حرفش رو بزنه. جدا کردن دستای پسر که با گستاخی کمرش رو گرفته بودو به دیوار پشت سرشون تکیه اش داده بود، کمتر از سه ثانیه طول میکشید اما بی حوصله چشماش رو توی حدقه چرخوند و ترجیح داد بی حرکت بمونه. البته این خونسرد موندش تا موقعی ادامه داشت که نفس های داغ پسرو توی گردنش حس نکنه!_ بزار وارد قلبت بشم چشم عسلی! این سد دفاعی که بین خودمون کشیدیو بشکن و اجازه بده دستام جز به جز تنت رو که چیزی جز سرما و بی مهری ندیدن تسکین بده
دندون هاش رو از خشم و بی پروایی پسر که در حال نوازش گودی کمرش بود و داغی لب هاش مثل گداخته آتش روی ترقوه هاش رو میسوزوند، روی هم فشردو طی یک حرکت ساده و حرفه ای دستای پسرو از دور کمرش پس زد و در حالی که با لذت به صورت تو هم رفته از دردش که ناشی از پیچوندن مچ دستش بود، خیره میشد با لحن سردی غرید.
_از حدت فراتر نرو جئون! برام شکوندن دست هایی که دم از تسکین دادنشون میزنی راحت تر از آب خوردنه!

YOU ARE READING
🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙
Fantasyبا غرش بلندی که کرد سر هر دو پسر هول زده سمتش چرخیدو جونگکوک با دیدن پسر مو طلایی که با چشمای خمار آبی لرزون، بهش خیره شده بود اونجا بود که حس کرد تیری به قلبش خورده و به آخر خط رسیده.... اون چطور تونسته بود همچین کاریو بکنه؟ با خشم و ناراحتی شد...