جاده ای که داشتیم توش حرکت میکردیم،یه جاده جنگلی و زیبا بود و آدم رو تو خودش محو میکرد!
_مواظب باش!
صدای وحشت زده هری تو ماشین پیچید!درحالی که دستام میلرزیدن فرمون رو محکم تر گرفتم و سعی کردم که ببینم جلوم داره چه اتفاقی میافته...
جاده کاملا آروم بود!هری بلند بلند زد زیر خنده._خیلی بی مزه ای...قلبم داشت وایمیستاد.
با آرنجم زدم به شونه ش._آخه تو اصلا حواست نبود!
اون لبخندش برای شوخی مسخرش بزرگتر شد و تو صندلیش فرو رفت._خب مثل اینو خیلی کم میشه دید!
بهش گفتم و بعد به اشعه های خورشید که از لای شاخ و برگ ها میتابید نگاه کردم!_ما میتونیم یه دفعه دیگه بیایم تا نقاشیش کنی...من شنیدم که تو تو این کار خیلی ماهری!
_از کجا شنیدی؟!
من پرسیدم. تعریفی که ازم کرد باعث شد یه لبخند مغرورانه رو رو صورتم حس کنم!_لویی گفت...و گفت که یه پرتره هم از من داری!!!
با رضایت لبخند زد و دستاشو گذاشت زیر سرش.بقیه راه رو خوابش برد.
من نمیدونم که چقدر تو راه بودیم... فقط میدونم که طولانی ترين و لذت بخش ترین رانندگی عمرم بود!اونجایی که رسیدیم یه روستای کوچیک بود، پر از ساختمونای کوچیک ویه رودخونه که کنار روستا بود.
دیرتر از اونی بود که بخوایم صبحونه بخوریم.رفتیم به یه رستوران کوچیک و ناهار خوردیم. بعدهم رفتیم یه جایی نزدیک رودخونه نشستیم.پسرا باهم شوخی میکردن و درباره چیزایی که بعضیاشونو نمیفهمیدم حرف می زدن.
صدای آبی که روی سنگا حرکت میکرد هوس انگیز بود!_هی سارا!... کجا میری؟!
صدای معترضانه هری وقتی که از کنارش بلند شدمو رفتم سمت آب شنیده میشد._آب سرده....نرو!
این دفعه داد زد ولی من واینستادم! اون قرار نیست کنترلم کنه!_ما قراره یه بار دیگه باهم بیایم... پس الان نه!
اون پیراهنمو کشید دنبال خودش و منو درحالیکه اخم کرده بودم، برگردوند پیش بقیه...
بقیه داشتن میخندیدن.... کجاش خنده داره؟!؟رومو کردم اونور ولی هری داشت نگام میکرد._ما میخوایم بریم اینورا یکم دور بزنیم.... میاین؟!
لیام گفت و به منو هری نگاه کرد._برید...من نمیام!
زانوهامو بغل کردم و به رودخونه نگاه کردم._منم میمونم.
هری گفت و صدای قدمهاي بقیه شنیده میشد که دارن دور ميشن!_تو از من ناراحتی!؟!
هری گفت و دستشو گذاشت دورم._تو باهام مثل یه بچه رفتار کردی!
من گفتمو سعی کردم که ازش دور شم._من فقط میخوام که ازت محافظت کنم!
اون بازم منو نزدیک تر کرد به خودش._تو همينجوریشم جذابی... فکر کن که بری تو آب و لباس قرمزت بیشتر از الان بهت بچسبه،اونوقت...
اینارو زیر گوشم گفت و من دستمو گذاشتم رو دهنش تا ادامه نده._ایییییی!!!
نمیدونم اول دستمو لیسید یا اول انگشتمو گاز گرفت! ولی این چیزی چندش آور باعث شد بخندم. اونم خندش بلندتر شد وقتی خیسی دستمو مالیدم به لباسش!
ماکل مدت غروب آفتاب رو همونجا، درحالیکه که سرم رو شونه ی هری بود نشستیم و اطراف نگاه کردیم._فکر کنم که دیگه بهتره برگردیم!
لیام گفت و خندید...من سرمو از روی شونه هری برداشتم تا به لیام چپ چپ نگاه کنم...!_سارا! ببین من برات چی گرفتم!
نایل کوچولو گفت و یه نوع کلوچه بهم داد.اون هنوزم گرم بود و خوب به نظر میاومد!_نایل!!!...تو این یه مورد دردودل نمیکردی!؟
لویی گفت و ریز خندید._آخه سارا فرق داره!
نایل بهم چشمک زد. مشخص بود که منظوری نداره ولی هری بهش چپ چپ نگاه کرد!چه باحال!
رفتیم تو ماشین و بهترین فرصت بود تا یکم سربه سرش بذارم!!!_میخوری؟!
به کلوچه تو دستم اشاره کردم._نه...نایل جونت مخصوصا برای تو آورده!
اون حسادت تو صداش با یکم عصبانیت قاطی شده بود!_تو حسودي میکنی؟!
من گفتم ولی قسم میخورم که خندیدنم از قصد نبود!!!_نه...به چی؟!
سعی کرد صداش آروم تر از قبل باشه._ولی تو حسودي میکنی!
_نه... نایل یه آدمه بی مغزه که...
اون عصبانیه وگرنه درباره دوستش اینجوری حرف نمیزنه!_اون دوستته هری،و هیچ منظوری هم نداشت.بیا انقدر بزرگش نکنیم!
اون هنوز بخاطر بوسه ی من روی گونه هاش،که جملمو تکمیل کرد گیج بود.!_اممم... خب.. تو راست میگی!من زیاده روی کردم...
گونه ای که رو که بوسیدم نوازش کرد، و بعد داشت لبخند میزد._من همیشه راست ميگم!
گفتمو ماشین رو روشن کردم.هوا تاریک بود و من با دقت بیشتری رانندگی کردم و حدودا 3ساعت بعد رسیدیم.ماشین هری رو کنار باغچه پارک کردم و پیاده شدیم._مرسی سارا...
بغلم کردو،گفت.
_بابت همه چیز!
دوباره دست کشید رو گونش!فکر کنم قرمز شدم!
_من میرسونمتون.
لویی گفت و به منو دارسی اشاره کرد.ماهم با سر حرفشو تایید کردیم و سوار ماشین شدیم. هری با نگاهش مارو بدرقه کرد.
دلم از الانم براش تنگ شده!_مرسی لویی!وشببخیر
من گفتمو از ماشین پیاده شدم ولی دارسی موند...رانندگی طولانی واقعا خستم کرده بود! رو تخت افتادمو خوابم برد...
/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/
اینم از این...!ببخشید دیر شد!
آخی!!! نایل خیلی ماهه!!! این قسمت درباره شخصیت نایل توی داستان بگید!
منتظرم:-)
بازم مرسی که میخونید و نظر میدین!!!:-*
