┨کیونگسو خاص بود├

271 42 24
                                    

قسمت بیست و هشتم

آهنگ پیشنهادی: All with you-teayon

من عاشق چشمت شدم-علیرضا قربانی

این قسمت از دید جونگین داستان رو میخونیم، شخص اول از کیونگسو تغییر میکنه و ما با احساسات جونگین و نظراتش آشنا میشیم و بهتر میتونیم بفهمیم چه اتفاقاتی براش افتاده و چرا همچین تصمیماتی گرفت.

دیگه نمیتونست بایسته و امگاش رو تماشا کنه اونم درحالی که میدونست شکستن پیوند میتونست چه کاری با کیونگسو بکنه.

جونگین نفس نامنظمی کشید و چند قدم کوتاه برداشت که از اتاق خارج شه، دستای بشدت لرزونش که روی دستگیره­ی در نشست، سریع در رو هل داد تا وارد کلاس خالی شد.

بعد درد زوزه ای که امگاش کشید رو از بین دیوارهای سرد، شنید و توان جونگین شکست و روی زانوهاش افتاد. از حسی که وادارش میکرد سمت امگاش برگرده جلوگیری میکرد. خیلی سخت بود که زوزه­اش رو میشنید و خودش رو مجبور کرده بود حرکتی نکنه. روی زمین لیز خورد درحالی که پشتشو به در تکیه میداد، دست هاش رو طوری مشت کرد که بند انگشتاش سفید شد، انقدر محکم که ناخن هاش کف دستاش رو خون انداخت.

جونگین نفس نفس میزد.

بغضای خفه شده­اش در شرف بیرون اومدن از سینه اش بود، دستشو روی دهنش فشرد تا گریه اش رو خفه کنه. لحظاتی که بین خودش و امگاش مشترک بود، اون خاطرات عزیز، مثل یه سونامی اونو تو دریای خاطرات غرق میکرد، هرچند جونگین تمام سعیش رو میکرد که کنترلش رو از دست نده، ولی ‌بیشتر غرق میشد.

روز اولی که امگاش رو دید فکر کرد کیونگسو بی باک بود.

امگا شدیدا عرق کرده بود و غرایزش به قلبش غلبه کرده بود، اونم وقتی اونطور نیازمند و آسیب پذیر روی زمین انباری قدیمی پیداش کرده بود. امگای مو-سیاه با چشمای درشت و زیبای قهوه­ای که واضحا داشت تسلیم غریزه جفت گیری­اش میشد، دست هاش رو دور گردن جونگین قلاب کرد و باعث شد جونگین ناخواسته سیلی­ای به صورت امگا بزنه.

وقتی عطری شبیه عطر کراشش(مینسوک) وارد بینیش شد، جونگین نتونست کاری جز بستن چشماش بکنه و اجازه بده که برای چند لحظه توی اون بو غرق شه. این شباهت بین اون و مینسوک بود که اونو تا اینجا سمت این اتاق و امگا اورده بودش، امگایی که تیشرتی سفید و شلوار خاکستری تنش داشت ولی حالا که صاحب بو و فرومون رو دیده بود متوجه شده بود اونا متفاوت بودن و مینسوک نبود.

بوی مینسوک آروم کننده بود اما عطر این امگا اونم وقتی توی هیت بود، ‌بیشتر معتاد کننده بود درست مثل یک شرابِ قرمزِ خوبِ سالِ خورده­ی قدیمی.

شاید فرمونایی که امگا ترشح میکرد روش تاثیر میذاشت اما یکجورایی مطمئن بود که این عطر شیفته اش کرده بود، چون حتی وقتی امگا توی هیت هم نبود، هم همین شیفتگی رو نسبت به عطرش داشت.

"CLAIMED" [Complete]Where stories live. Discover now