قسمت سیونهم
وقتی ووبین به اتاق برگشت تقریبا روز بعدی بود و برگشتنش افکارشو دربارهی آلفا (جونگین) قطع کرد. سریع مجسمهی شکسته ای که از جین یونگ گرفته بود رو زیر بالش پنهان کرد.
-خوبه که صبحونه ات رو تموم کردی.
ووبین گفت و به میز دسر اشاره کرد: و از چیزی که شنیدم دیشبم شامتو خوردی.
کیونگسو جوابی نداد فقط وقتی الفا سمت خالی تخت نشست، سمت دیگهی تخت چرخید.
- کیونگسو.
ووبین صداش زد اما کیونگسو سمت دیگهای رو نگاه کرد و الفا اهی کشید.
-من بخاطر...دیروز متاسفم.
بخاطر عذرخواهی ووبین متعجب شد اما باز نگاهشو روی کمد نگه داشت و اجازه نداد الفا روی احساساتش تاثیر بگذاره.
- بعد از دیدن پدرم من توی مود بدی بودم و سرِ تو خالیش کردم. من..
وقتی انگشتای الفا روی دستش نشست،کیونگسو دستشو عقب کشید. برخلاف یه الفای سلطهگر که باید به دستش چنگ میزد، ووبین اینکار رو نکرد.
-من...
الفا دوباره اهی کشید، بیخیال کلماتی که میخواست بگه شد و بجاش یه دست لباس تمیز تا شده کنارش گذاشت.
- کیونگسو تمام روز اینجا موندن خسته کنندست درسته؟ من میخوام تو رو جایی ببرم. این لباسا رو از جین یونگ قرض گرفتم، امیدوارم اندازت بشن، عوضشون کن و قلاده ات رو بپوش، باشه؟
چند لحظه سکوت بود بعد ووبین منتظر جواب موند اما کیونگسو تو بیتوجهی به ووبین پافشاری کرد. ووبین گلوشو بطور ناشیانهای صاف کرد و حرکتی کرد تا از تخت بلند شه.
- پنج دقیقه دیگه برمیگردم.
وقتی الفا از کنارش رفت و شنید که در بسته شد، کیونگسو چرخید و به لباس ها خیره شد. وقتی نگاهش روی قلاده و اسم امگای ووبین افتاد، حس عجیبی تو شکمش داشت. بیاداورد نگاه ووبین قبل بستن بیصدای قلاده به دور گردنش چطور روی زخم برند حک شده روی سینه اش مونده بود. صدای کلیک قلاده بهش زمانیو یاداوری میکرد که اون الفا بهش قلاده بسته بود و این خیلی بطرز بدی شبیه بار اول بود.
توی چند ثانیه، قلبش داشت سخت میتپید، مشتاش گره شد و چشماش با پذیرش دردناکی محکم بسته شد.
مهم نبود چه چیزی روی قلاده حک شده بود- فقط میدونست مثل قلاده ی اولی قبل از اینکه مردان جونگ اونو از گردنش دربیارن و زنجیر نقره گردنش بندازن، که گرفته بود نیست. تیشرت و شلواری که مال جین یونگ بود تنش کرد و جلوی میز نشست و انگشتاشو برای اولین بار رو قلاده کشید.
فلز قلاده مثل همان چیزی که از الفاهای بلندمرتبه ی جامعه انتظار میرفت، گرون قیمت بود نه چرم ارزونی که اکثرا بقیه استفاده میکردن و بعد اسم ووبین وسط قلاده حک شده بود. نوشته شده بود-کیم ووبین- و دو طرف اسم رز و تیغ هایی حکاکی شده بود. هرچند تمرکز حکاکی رو اسم مشکی رنگ بود ولی گل های رز برجسته اش بنفش رنگ بودند و برای کیونگسو یاداور قلاده و اتاق مینسوک بود.
YOU ARE READING
"CLAIMED" [Complete]
Werewolfاونجا بودی... وقتی که نیاز داشتم کسی پیشم نباشه تو بودی... درست روبهروی من... با نگاه پرنفوذت بهم خیره شده بودی... با اون موهای پلاتینیومی سفید، سخت دور از دسترس و سرد بنظر میومدی... چطوره نگم از لباس کشباف قرمز رنگ بستکبالت که تو رو جذاب تر نشون می...