┨جایزه├

130 33 4
                                    

قسمت هفدهم

وقتی کیونگسو خم شد تا بطری آبی رو که درست بالای علامتی و خطی که آلفاش باگچ روی زمین کشیده بود رو برداره، تقریبا روی زمین سرخورد. روی پاشنه هاش چرخید و خودشو همزمان سمت بالا کشید و به سمت خط پایانی که آلفاش اونجا منتظرش بود دوید و درست چند قدم بعد از خط متوقف شد. خودشو روی زمین انداخت و به سمت بالای سرش یعنی آلفاش، نگاهی انداخت که داشت کرنومتر روی گوشیشو چک میکرد.

-10.64 ثانیه....0.12 ثانیه پیشرفت کردی!

کیونگسو اخم کرد: من میتونم بهتر انجامش بدم ارباب!

روی پاهاش از جا پرید و بلند شد: من میتونم زیر 10.5 ثانیه هم انجامش بدم.

-نه برای امروز بسه!

آلفاش بازوشو گرفت و بطری ابی جلوی صورتش نگه داشت: بخور

کیونگسو اطلاعت کرد، درحالی که آلفاش رو که با گوشیش ور میرفت نگاه میکرد، در بطریشو باز کرد. بقدر کافی خوب شده بود که شب از تخت بیرون اومده بود و با وجودی که ایندفعه کابوسی نبود که اذیتش کنه، باز کیونگسو هنوز خودشو، نشسته پشت در اتاق آلفاش پیدا میکرد.

کیونگسو قبل از اینکه با صدای گشتن کمد-به دنبال لباس ورزشی صورتی و شرت سفید راحتی که الان به تن داشت_ توسط آلفاش بیدار شه، تو نیمه شب به نحوی از پشت در اتاق بلند شده بود و به تخت برگردونده شده بود. شنبه بود و برای اولین بار، آلفاش وقت ازاد داشت تا کل روز باهاش تو خونه باشه اما این معنی رو نمیداد که آلفاش بهش اجازه بده که خونه رو تمیز کنه. حالا یه هفته میشد که با آلفاش زندگی کرده بود و میدونست که آلفاش محافظه کار بود بخاطر همین برخلاف اینکه همین عصر خوب شده بود تو پارک نزدیکی، بیرون خونه ورزش میکردند.

کیونگسو ورزش کردن رو دوست داشت گرچه ترجیح میداد بجای دویدن رو مهارتای رزمیش کار کنه اما نمیتونست درباره­اش بحثی کنه. حداقلش این بود که آلفاش ازش نخواسته بود به فرم گرگیش تبدیل شه اونم مخصوصا وقتی آلفاش جلوی خونه داشت برای برای دویدن سه کیلومتری گرم میکرد و هردو با هم میدویدند.

-خب هدف شنبه ی بعدی 10.5 ثانیه میشه.

آلفاش گفت و به نقطه ی شروع برگشت، چابکی هم به اندازه­ی استقامت مهم بود.کیونگسو نمیتونست انکار کنه که همیشه تو تمرین هاش کمی کند بود.

کیونگسو امیدوارانه پرسید: بله ارباب..ما هر شنبه اینکارو میکنیم؟

-تا هروقتی که صبحامون ازاد باشه!

آلفاش حوله ها و بطری رو برداشت و یه حوله دور گردن کیونگسو انداخت. کیونگسو بخاطر حرکت ناگهانیش کمی مضطرب شد اما دست آلفاش خیلی سریع پس کشیده شد: من عادت دارم هر شنبه صبح وقتی که ازادم اینکارو کنم.

"CLAIMED" [Complete]Where stories live. Discover now