WARNIIING SMUT🚫⚠🔞
Now
Harry.POVدر اتاقُ باز کردم و حس کردم لو یخ کرد
نیشخندی زدم و گذاشتمش روی میز بیلیاردی که اونجا بود
این خیلی شکارتو لذیدتر میکنه وقتی میتونی باهاش بازی کنیروی میز نشسته بود و پاهاش معلق بود رو هوا
میز سرد بود
این اتاق همیشه سردهحس ترس و قربانی شدن رو کاملا منتقل میکنه
قربانی واسه لذت
لذت خودت و دومیناتت
دستبندای چرمیو از کمد برداشتم
آروم به سمت لویی رفتماین که تمام حرکاتت رو آروم و با طمانینه انجام بدی و اینکه به جزئیات انقد توجه کنی همه و همه باعث میشه یه قربانی ترسو و لرزون داشته باشی که منتظرته بری پیشش و کاری کنی که از شدت لذت اسمتو فریاد بزنه و التماست کنه که به اوج برسونیش و راضیش کنی
و البته که اون حق نداره اسممو صدا کنه
من تا الان نمیخواستم باهاش رابطه داشته باشم
کلا با همه برده هامم همینکارو میکردمیه کاری میکردم که اونا خودشون التماسم کنن که به فاکشون بدم
حالا درسته لو پسره و تا حالا تجربه گی بودن نداشتم اما
فک کنم این باحال باشه
واسش بهونه اوردم و تا الان منتظر نگهش داشتماما امروز دیگه وقتشه
دستاشو با دستبندا محکم بستم و از درد اهی کشید و لبخند زد
دستامو گذاشتم رو لباش
+هیششش سوییتی حالا مونده تا اه بکشینیشخندی زدم از اینکه فقط با همین جملم موهای تنش سیخ میشن و گونه هاش قرمز
دستاشو گرفتم بالا
تیشرت سفیدشو از پایین اروم کشیدم بالا و در همین حال انگشتامم میکشیدم رو بدن صاف و بی نقصش
تیشرتشو تا روی چشماش بردم و بعد همونجا به عنوان چشم بند گذاشتم
یکم هولش دادم عقب تا پاهاش کاملا رو میز قرارگرفتن
شونه هاشو گرفتم و خوابوندمش روی میز
بالای میز بیلیارد یه حلقه فلزی گذاشته بودم که دستبندارو ببندم بهش
دستاش همینجوری بالا بودن
دستبنداشو وصل کردم به اون حلقه و محکمشون کردم
شلوارشو دراوردم
خب خب خب
ما اینجا چی داریم؟
یه پسر با بدن برنزه که تازه جای زخماش که سرپرست قبلیش درست کرده بود خوب شده
لخت و فقط با یه باکسر تنگ
YOU ARE READING
My Hero Daddy
FanfictionKitten & Daddy😻🙇 -دوستت دارم به اندازه بزرگترین اشتباهم ******