11

7.3K 537 371
                                    

-ددی... من مال توام... روی من نشونه بزار

حرفاش باعث میشد حرکاتمو تندتر کنم و زیر رونای تپلشو بگیرم و همینجور که دستاش دور گردنم بود از جام بلند شم و روی اپن بشونمش

بعد از اینکه مطمئن شدم جای لاوبایتام میمونه و کبود میشه رفتم پایین تر و سینشو کردم تو دهنم و محکم مک میزدم که باعث میشد لویی اه بکشه و ناله کنه

دستاشو دوباره دور گردنم حلقه کرد و انگشتاشو فرو کرد تو موهام که باعث شد جَری تر بشم و با اون یکی دستم سینه چپشو تو مشتم بگیرم و فشارش بدم

نوک سینشو گاز گرفتم که جیغ زد و سریع با لبام صداشو خفه کردم

+هیشش... صداتو نگه دار بیبی بوی... بعدا بیشتر لازمت میشه

دوباره رفتم سمت سینه هاش و وسطشونو بوسه های کوچولو گذاشتم و تا شلوارکش بوسه هامو ادامه دادم

دستمُ گذاشتم رو کمر شلوارکش که بکشمش پایین اما لویی با گذاشتن دستش رو دستام مانع شد و باعث شد با تعجب نگاش کنم

-ددی.. من... میشه... میشه بزاری...

و بعد به دیکم اشاره کرد

نیشخند زدم

+تو چی میخوای کوچولو؟

-میخوام... مزت کنم ددی..

از روی اپن بلندش کردم و گذاشتمش زمین که سریع با نگاه کردن به چشمام ازم اجازه خواست تا شلوارک سرمه ایمو در بیاره و به محض اینکه با اشاره سرم بهش اجازه دادم معطل نکرد و شلوارکمو کشید پایین و هلم داد سمت صندلی

نشستم و پاهامو از هم فاصله دادم

اول از روی باکسرم با اون دستای کوچولوش باهام ور رفت و وقتی دیگه نتونستم تحمل کنم ناله کردم

بلند شدمو باکسرمم کشیدم پایین و دوباره نشستم

+فقط...بکنش تو دهنت لو

لویی یکم با تردید نگاش کرد و دستاشو دورش حلقه کرد و روی رگ هاش که الان حسابی برامده شده بودن دست کشید

من دارم میترکم

+لو... فک کن یه ابنباته...

لویی یکم نگام کرد و همونطور که چشماش تو چشمام بود سر آبنباتشو کرد تو دهنش و مک زد

چشمامو بستم و سرمو بردم عقب

میخوای دیوونم کنی بچه؟

-ددی نگام کن

نگاش کردم و قیافه معصومشو دیدم که لباشو مثل یه حلقه سفت کرده و روی دیکم میکشه و با زبونش لیس میزنه و گاهی وقتام مک های محکم میزنه که باعث میشه دستام بره تو موهاش و اونا رو بکشم و لویی از درد ناله کنه

یکم دیگه گذشت و حس کردم که دارم میام

کمرمو تکون دادم که باعث شد به ته حلقش بخوره و عق بزنه

My Hero DaddyTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang