رسیدیم خونه و به هری کمک کردم وسایلارو سرجاشون بذاریم.
-خب حالا چی درست کنیم؟
+فقط یه چیزی که سریع حاضر بشه لطفا
-امم.. ماهی سوخاری؟
لبامو لیس زدم
+ووه با شنیدن اسمشم اب دهنم راه میوفتهخندید و چنتا تیکه فیله ماهی از فریزر بیرون اورد و ارد سوخاریو توی ظرف جدا و تخم مرغارو تو یکی دیگه ریخت
+منم کمک کنم؟
-میتونی چیپس سیب زمینی درست کنی؟
+امم.. سریع یاد میگیرم!
دندونامو نشون دادملبخند زد و دو تا سیب زمینی از کابینت پایین برداشت
پوستشونو کند و با یه سبد کوچیک و یه چاقو گذاشت روی میز-فقط باید خلالشون کنی
سرمو تکون دادم و سعی کردم سیب زمینیارو نصف کنم و هری رفت سراغ ماهیا و وقتی مطمئن شد یخشون اب شده یه دور زیر اب گرفت
یکی از سیب زمینیارو به زور نصف کردم و چون خیلی سفت بود دستم درد گرفت اما به روی خودم نیاوردم
هری برگشت سمتم
-لویی چیکار میکنی؟+خلال میکنم؟
با شک گفتماروم زد به پیشونیش و سرشو تکون داد
-اول باید ورق ورقشون کنی
+اوه...وا خودش گفت خلال کن حرفی از ورق کردن نزد که! لبامو دادم جلو که از دستم گرفت و سریع ورقشون کرد
-حالا خلال کنسرمو تکون دادم و چاقو رو ازش گرفتم. ایندفعه راحتتر بود
هری رفت سراغ تخم مرغا و اونا رو توی ظرف هم زد و ماهیارو انداخت توش و وقتی دید کاملا تخم مرغی شدن اینبار توی ارد سوخاری گذاشت
یه لحظه حواسم به کاراش پرت شد که کنترل چاقو از دستم در رفت و خراشیده شد روی انگشت شستم...
+اییییهری سریع برگشت و نگام کرد
-عه عه چیکار کردی با خودت!؟با بغض نگاش کردم
+اصن ناهار نمیخواممات شد رو صورتم که لب پایینمو دادم جلو و سرمو انداختم پایین
چند بار پلک زد و به انگشتم نگاه کرد که با اون یکی دستم داشتم فشارش میدادم
- وای داره خون میاد!
دوید سمت کشوی پایینی و از تو به جعبه سفید که علامت مثبت قرمز داشت یه چسب زخم دراورد و گذاشتش روی اپن
دور شونه هامو گرفت و بردم سمت سینک ظرفشویی
+این سینکه بلندتر از حد معمول نیست؟
-واسه اینه که گربه ها فضولی نکنن
+هن؟
-هیچی
پوکر نگاش کردم و روی پنجه پام بلند شدم و هری دستمو گرفت زیر شیر اب و شست
برگشتیم سمت اپن که چسب زخمو ببندم رو دستم که یهو حس کردم رو هوام و یه جیغ خفه از دهنم اومد بیرون قبل اینکه بفهمم روی اپنم
YOU ARE READING
My Hero Daddy
FanfictionKitten & Daddy😻🙇 -دوستت دارم به اندازه بزرگترین اشتباهم ******