38

6.6K 591 536
                                    

مارشمالوی کلوچک خیس نرمووولک😭😭😍😍چرا انقد خوووبی توووو

**

البوم نایلنونکممم چقد خوووب بووود.. چرا اینقد این لعنتیا خوبن اخه😻😻😻😣
اون seeing blind مخصوصا
لنتییی روش قفلی زدم

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡






Next part=>300CM
Writer's POV

این سینه لخت و بدون موی هری بود که وقتی پسر موشکلاتی از خواب بیدار شد باهاش مواجه شد.با یاداوری دیشب که بعد شام به جما گفتن موضوع از چه قراره و به عکس العملاش خندیدن لبخند شیرینی رو لباش اومد و سپر سفید و سفت جلوی روشو بوسید

جما بعد از دو ساعت تهدید هری که اگه لو یه ذره ام اذیت بشه دیگه نمیذاره ببینتش بالاخره بیخیال شد و خبر داد و تا چند روز دیگه که پاسپورت فیزی اماده بشه برمیگرده نیویورک.

با اینکه لویی دلش خیلی واسه خواهر کوچولوش تنگ میشد ولی این چیزی بود که فیزی خودش میخواست پس... مخالفت الکی هری یا لویی هر دو بیخود بود

خب،امروز روز خاصیه؛ کل دیروز جما دنبال کارای پاسپورت فیزی بود و حالا امروز هری مجبورشون کرد که خونه نباشن؛ نه که هدف شوم یا فکر درتی ای تو سرش باشه که به گروه سنی فیزی نخوره نه،

فقط میخواست تو روز امتحانیه بدون قراردادش با لویی راحت باشن.

حالا امروز قراره لویی رفتارای متفاوتی از خودش نشون بده؛البته که هری هم همینطور‌. همونایی که کل شبو داشتن در موردش حرف میزدن

جای لبای پسر کوچیک تر پوست سینه هری رو سوزوند و باعث شد پلکای ارومش بلرزن و بعد یکی دو ثانیه لاشونو باز کنه

ل-صبح بخیر ددی
لویی با لبخند شیرینش گفت

اره لویی دیگه خجالت نمیکشید هریو 'ددی' صدا کنه از اونجایی که کل دیروز در حال تمرین بودن

هری بوسه ارومی رو موهای کیتنش زد
ه-صبح توام بخیر شیرینم

گونه های لویی بخاطر لقبی که گرفته بود صورتی شدن و سرشو تو سینه ددیش قایم کرد

هری خندید و با خودش گفت که بعدا باید از این صحنه عکس بگیره

از جاش بلند شد و همزمان لوییم با خودش کشید
ه-باید دوش بگیریم و صبحونه بخوریم. زودباش پاشو لو

لویی زیرلبش غر زد و سرشو توی بالش فرو کرد
ل-نمیشه حالا یکم بیشتر اینجوری بمونیم؟

هری بیشتر لوییو کشید و مجبورش کرد که بشینه
ه-نه دیگه خواب بسه.پاشو خرس خوابالو

لب و لوچه لویی اویزون شد و ادای فکر کردن دراورد وقتی نمایشی پشت سرشو میخاروند
ل-فک کردم قراره فقط گربه باشم!؟

My Hero DaddyOnde histórias criam vida. Descubra agora