My Hero Daddy

2.15

گایز متاسفانه دیشب خبر وحشتناکی رو شنیدم و انقد شوکه شدم که هنوز نمیتونم باور کنم...
انگار ادم هیچوقت فکر نمیکنه یه روزی کسی که تا همین چند وقت پیش یه گوشه زندگیشو میکرده و کلی ارزو واسه ایندش و کلی ایده واسه نوشتن داشته، یه دختر جوون همسن و سال ما، اینطوری از دست بره و اطرافیانشو تو شوک بزاره.

اینکه آیلین، نویسنده فف های جاست هولد ان و یه فف زیام -که من فرصت نکردم بخونمش- از بین ما رفته وحشتناک ترین خبریه که میشه داد و من واقعا واقعا به شدت ناراحت شدم. حتی با اینکه تا حالا باهاش حرفم نزده بودم و نهایت ارتباطمون کامنتایی بود که برای جاست هولد ان میذاشتم و اون جواب میداد...

امیدوارم هرجا که هست روحش در ارامش باشه و خدا به خانواده و دوستاش صبر بده♥

.

پ.ن:تولد کیتنمون با تاخیر مبارک😻

پ.ن۲:بابت این پارت از همین الان خجلم😓

پ.ن۳:چه همه چی قر و قاطی شد

ل-لطفا... بهت نیاز دارم... ددی..

لویی اغواگرانه گفت و همینطور که چشمای معصوم اما سرشار از خباثتش با التماس به هری نگاه میکرد، با انگشت اشارش خط های نامفهوم روی سینه اون میکشید و هری رو بیتاب تر از قبل میکرد.

هری واقعا گیج شده بود‌. با اخمی از ناباوری به لویی زل زد و اروم سرشو به دو طرف تکون داد

ه-نمیفهممت...

لویی که تا الان فکر میکرد با جمله هاش میتونه هری رو جوری تحریک کنه که بی هیچ حرف اضافه ای بفاکش بده حالا به خودش اومده بود و با تعجب در مقابل سوال هری سر تکون داد

ل-چی..؟

سیب گلوی هری با قورت دادن بزاقش بالا و پایین شد. پلک سنگینی زد تا حرفای تو مغزشو حلاجی کنه

ه-چرا اینکارو میکنی؟ تو مگه بخاطر همین ازم متنفر نشدی؟ یعنی اینهمه سال دورییمون بی فایده بوده؟؟ اینهمه سال درمان من بی فایده بوده؟؟

لویی باتعجب به حرفای هری گوش میداد..

ل-نه.. هری گوش کن-...

ه-میدونی من چقدر بخاطرت تحت درمان بودم؟؟ میدونی چقد قرص و دارو و مشاوره و کوفت و زهرمار به خوردم دادن تا بتونم عادی باشم؟ فقط بخاطر تو همشونو تحمل کردم لو! اونوقت الان.. تو... رفتارای ضد و نقیضتو درک نمیکنم...

لویی بخاطر بی فکریش لب گزید و خجالتزده از رو پاش بلند شد. شاید اگه زمین دهن داشت میتونست اب شه و فرو بره تو زمین...
اخه این چه کاری بود که کرد؟ فقط بخاطر یه سکس هم هری رو گیج کرد و هم خودشو خجالتزده...