63

4.8K 483 246
                                    


هری که داخل اتاق شد، با لویی زانو زده جلوی در مواجه شد که با پنتی بنفش و یه تل گوش روی سرش که حالا پایین انداخته بودش منتظر نشسته...

لبخند محوی زد و با قدم های اهسته سمتش اومد... جلوش ایستاد و با انگشت اشارش زیر چونشو گرفت و سرشو بالا اورد.

ه-رنگت؟

لویی با شیطنت لباشو گاز گرفت و شونه هاشو بالا انداخت

ل-نمیدونم...صورتی؟

هری ابروهاشو بالا انداخت و جلوی لویی روی زانوهاش خم شد

ه-صورتی؟

ل-وایسا وایسا... اها... صورتیه یواش؟

ه-لو!

ل-باشه باشه الان یادم میاد.. امم بنفش؟نه.. ابی؟سبز؟...اونم نیس؟...ای بابا چی بو... هین-

لویی هین ارومی کشید وقتی هری یدفعه ای لپشو محکم گاز گرفت و با اخم در حالی که لپشو میمالید و لباش اویزون شده بودن به هری اعتراض میکرد...

ه-پس که میخوای پسر بدی باشی ها؟

لویی ابرویی بالا انداخت و تخس نگاش کرد

ل-پس‌چرا تنبیهم نمیکنی که پسر خوبی شم؟

هری نیشخند زد و موهاشو بهم ریخت. دستشو گرفت و بلندش کرد...زانوی لویی بخاطر طولانی نشستنش تق صدا داد که هری با نگرانی نگاش کرد و برای صدمین بار وضعیتشو پرسید

لویی خندید و دستاشو باز کرد

ل-من چه سبزم امروووز!!!(این سبزه خار داشت از اولش هی نمیگفت)

هری جلو اومد و دستای پسرشو با یه دستش پشت سر لویی قفل کرد وقتی با اون یکی دستش چونه لویی رو بالا نگه میداشت و لباشو محکم روی لبای اون کوبید و شروع کرد به بوسیدنش... بوسشون کم کم شدت گرفت و هری اونو سمت چارچوب برد

دستاشو همونطور که میبوسیدش به دستنبدای بالای چارچوب وصل کرد و وقتی ولش کرد لویی ناله کرد و سرش برای ادامه بوسشون جلو اومد

هری دستنبدارو یکم بالا کشید و لویی مجبور شد روی پنجه پاش وایسه...

یه چشم بند مشکی و گگ بال قرمز برداشت، چشمای اونو بست و توپکو توی دهن لویی کرد و از پشت سرش گره زد...

ه- اگه نتونستی تحمل کنی چیکار میکنی؟!

لویی تند تند سرشو به طرفین تکون داد و هری رو مطمئن کرد که اگه حالش بد شد با تکون دادن سرش بهش میفهمونه

ه-افرین پسر خوب...

پشت لویی رفت و روی گردنش بوسه های ریز و خیس میذاشت... لویی هر دفعه با این بوسه ها تحریک میشه و اه و نالش کل اتاقو پر میکنن پس ایندفعه هم جز این نبود...

My Hero DaddyWhere stories live. Discover now