42

7.5K 529 557
                                    


"حالا میفهمی سر کیتنای بد چه بلایی میاد"

اروم اروم عقب رفتم و سعی کردم تا جایی که میتونم ازش فاصله بگیرم.. اصلا من هریه خودمو میخوام،من این مردو نمیشناسم

مرد قدبلند کمربندشو باز کرد و دور انگشتاش پیچوند انقدر عقب رفتم که پام به چیزی گیر کرد و خوردم زمین وقتی تعادلمو از دست دادم و ناله ریزی از ته گلوم بیرون اومد
+میخوای چیکار کنی؟

وایساد و با کمربندش محکم روی مبل کوبید که صدای وحشتناکی درست شد و بخاطرش دستامو رو سرم گذاشتم و جیغ زدم

+تو گفته بودی هیچ وقت بهم اسیب نمیزنی
با همه توانم جیغ زدم

ه-و توهم قرار بود به حرفام گوش بدی و کیتن بی دردسری باشی

+من گربه نیستم. یه پسر واقعیم.

ه-اوه اره؟مثل اینکه یه چیزاییو یادت رفته... تو یه قرارداد امضا کردی و از اون به بعد فقط مال من شدی

اب دهنمو قورت دادم و همونطور که بهم نزدیک تر میشد من خودمو عقب میکشیدم
+منو نزن.. تو.. حق نداری...

با تکرار حرکت قبلیش و صدای بلندتری که ایجاد شد دیگه طاقت نیاوردم و بغضم ترکید
+ولم کن برم...

ه-اوه پس میخوای بری؟هوم؟ باشه... من جلوتو نمیگیرم
ابروهاشو بالا انداخت و با خونسردی گفت.
بعد به در اشاره کرد و خودشو کنار کشید
ه-میتونی بری.

با بهت به صورتش مات شدم
+برم؟کجا برم؟

شونه ای بالا انداخت
ه-خودت خواستی. اگه دوس داری میتونی بری

یهو جدی شد و اومد جلو روی زانوهاش نشست و صورتشو جلوی مال من نگه داشت و با هیجان ساختگی بهم نگاه کرد
ه-اما حدس بزن چی؟تو با من یکسال قرارداد داری و تا قبلش نمیتونی منو ترک کنی. وقتی این یکسال تموم شد، اونوقت هرجایی دوست داشتی میری.البته، با یه حساب کتاب سرانگشتی... بازم جاییو نداری که بری.در نتیجه پیش خودم میمونی و تا اون موقع من به قدری خوب تربیتت کردم که دیگه نتونی سرکشی کنی

صورتمو جمع کردم و لب پایینیم جلو اومد وقتی سعی میکردم جلوی بغضمو بگیرم اما صدام لرزید
+فک میکردم دوستم داری...

ه-البته که دارم. برای همینم بهت لطف میکنم و تربیتت میکنم

دستشو کشید روی گونه هامو اروم نوازش کرد
ه-تا پنج دقیقه دیگه تو اتاق بازی همونجوری که باید باشی میشینی و منتظرم میمونی. اگه اونجا نباشی برات بدتر تموم میشه لاو.

سیلیه نه چندان ارومی تو صورتم زد و به سمت اتاقش رفت

یعنی میخواد باهام چیکار کنه؟یعنی کار اشتباهی کردم؟
اه لعنتی... اون رقص دیگه زیادی بود... دقیقا دست گذاشتم رو نقطه ضعفش
کاش جما اینجا بود و بهم میگفت باید چیکار کنم... یا فیزی با دستای کوچیکش بغلم میکرد...

My Hero DaddyDonde viven las historias. Descúbrelo ahora