4

8.4K 776 286
                                    

ساری گایز ادیت نشده*
Now
Harry.POV

دلم میخواست همونجا درسته قورتش بدم وقتی اونجوری مدادشو کرده بود توی دهنش و هی سرشو میخاروند،لپاشو باد میکرد و محکم فوت میکرد

با ملایمت مدادو از دهنش کشیدم بیرون که با درموندگی نگام کرد

+مداد کثیفه عزیزم تو دهنت نکن

-ددی لطفا،این خیلی سخته.هیچ ایده ندارم که چطوری حل میشه

بعدم دوباره لپاشو باد کرد و محکم فوت کرد

با یه دستم دو طرف لپاشو گرفتم به لبای غنچه شدش نگاه کردم

+ اگه انقد به این کیوت بودنت ادامه بدی مطمئن نیستم بتونم هری کوچولومو کنترل کنم کیتن

چشماش درشت شد و لپاش سرخ.بعدم سرشو انداخت پایین و تظاهر کرد که داره به مسئلش فکر میکنه ولی میدیدم که زیرچشمی داره نگام میکنه

نیشخندی زدم و سعی کردم خودمو کنترل کنم
کلی راهنماییش کردم که اون مسئله لعنتی ریاضی چطوری حل میشه و بعد به این فکر کردم که لویی هیچ وقت نباید رشته ریاضی بخونه
وقتی بحث ریاضی میشد اون واقعا خنگ میشد
اما حفظیاتش عالی بود
دقیقا برعکس هم بودیم من حتی رشته‌دانشگاهیمم ریاضی بود.

تقریبا ۲ساعت باهم کلنجار میرفتیم و کلی سوال حل کردیم

اون به زودی آزمون داشت و باید دیپلمشو میگرفت باید بیشتر درس بخونه.

+خب؟کی گشنشه؟

سرشو اورد بالا و با ذوق نگام کرد

-لووویییِ‌ددی!!!

+بدو بریم یه چیزی بخوریم

باهم رفتیم سمت آشپزخونه و آهی از سر ناامیدی کشیدم وقتی در یخچالو باز کردم و دیدم هیچی جز چنتا کاهو و میوه و این چرت و پرتا توش نیست

به لو نگاه کردم

+خب...ساعت ۹ شبه و شپش های تو یخچال دارن بالا و پایین میپرن..‌.

لبای لویی به خنده کش اومد و دستاشو کوبید به هم
-آخ جوووون پیییتزا

خندیدم و سرمو تکون دادم و بعد اینکه سفارش پیتزا رو دادم، دست لوییو گرفتم و رفتیم جلوی تی وی نشستیم
روشنش کردم و کانالو بالا پایین کردم تا به یه فیلم ترسناک رسیدیم سریع زدم یه کانال دیگه که لویی غر زد

+نه بچه ترسناکه شب خوابت نمیبره

ولی ازونجایی که لویی فقط چیزایی رو میخواد که اجازشو نداره به زور ازم خواست بزنم همون فیلمه

کنترلو ازش دور کردم و نگاش کردم
با اخم دست به سینه نشسته بود و بهم مثل قاتلا نگاه میکرد

یه فکر شیطانی به سرم زد و پشت بندش یه نیشخند شیطانیم روی لبام نشست
لویی ترسیده و مشکوک نگام کرد

My Hero DaddyDove le storie prendono vita. Scoprilo ora