sign of the times(L.S)

chapter 8

Larry's situation:)
"Third-person POV"

لیام از خوشحالی می خواست داد بزنه ولی چون لویی، هری رو برای جشن گرفتن دعوت کرده بود نمی تونست کاری بکنه.

"هری تو معمولا برای تفریح کجا میری؟"

لویی با لحن مودبانه ای اینو پرسید.

هری از اینکه روی صندلی جلوی ماشین کنار لویی نشسته بود خوشحال بود،چه خوب که لیام اینقدر با ادب بود که بذاره اون جلو بشینه.

"خب من و پدرم بیشتر اوقات باهمیم با هم تاتر میریم با هم بولینگ بازی میکنیم با هم استادیوم میریم اگر بازی فوتبال باشه،با هم کنسرت میریم و خیلی جاهای دیگه"

هری جواب لویی رو داد ولی لویی کاملا تعجب کرده بود ولی به روی خودش نیاورد اون مرد چطوری فرصت میکرد اینهمه با پسرش وقت بگذرونه.

"داری شوخی میکنی؟تو با پدر وزیرت اینهمه جا رفتی؟پس دوستات چی؟"

چهره ی هری یکم تغییر کرد ولی اون پسر وزیره یاد گرفته چطوری تظاهر کنه.

"خانواده ی من دوستامن من نمیتونم وقتی پسر یه وزیرم با هر کسی دوست باشم"

حرف هری واقعا معقول به نظر میومد ولی کاملا دروغ بود اون عاشق دوست پیدا کردن بود.

لویی بهش حق داد پسر یه وزیر بودن نباید آسون باشه،پس خواست فقط به هری یه حس خوب بده.

"خب از اونجایی که من هر کسی نیستم من و تو میتونیم با هم دوست باشیم هری"

هری می خواست لویی رو بغل کنه و لپشو ببوسه ولی فقط لبخندشو بیشتر کش داد.

"من مطمئنم تو مناسب ترین دوست برای منی لویی، خوشتیپ جذاب و معروف و تازه همکار"

لویی از تعریف هری دهنش باز موند ولی هیچی نگفت اون تا حالا خودشو تو آینه دیده؟و به روبه روش نگاه کرد و حواسشو رو رانندگیش جمع کرد.

"الان کجا میریم؟"

هری پرسید که اون سکوتو از بین ببره.

"نمی دونم پسر وزیرا معمولا کجا میرن؟"

هری فهمید که لویی نمی دونه اونو کجا ببره به خاطر همین بیخیال شد و صبر کرد انتخاب خود لویی رو ببینه.

لویی جلوی یه رستوران خیلی شیک نگه داشت هری می تونست بگه تقریبا بیشتر از ده بار اونجا رفته بود.

بعد از غذاشون اونا یه قرارداد امضا کردن که نشون میداد مشارکت دارن شراکت تو همه چیز...
*
*
*
*
*

Louie's situation:
"Third-person POV"

لویی صبح با صدای زنگ گوشیش از خواب بیدار شد و ساعت رو نگاه کرد ساعت شیش صبح بود و اون هیچ نظری نداشت که کی میتونه باشه.