Larry's situation:))
"Third-person POV"بعد از اینکه پول خونه رو دادن و کلید رو گرفتن رفتن که خونه رو تمیز کنن.
هری یه دستمال روی سرش بست که موهای فرش کثیف نشن و لویی هم رفت مواد شوینده بخره.
با اینکه اون خونه خیلی تمیز به هری و لویی تحویل داده شده بود ولی بازم باید گردگیری میشد و وان و دستشوییش شسته میشد.
وقتی لویی برگشت و هری رو با اون دستمال سر بانمکش دید گوشیش رو درآورد و از پشت ازش عکس گرفت و تو اینستاگرام پست کرد و هری رو هم تگ کرد تو کپشن نوشت:
خونه ی جدید،لایف استایل جدید،آدم جدید:-]
بعد هم لباس عوض کرد و رفت کمک هری، دوتایی یه چیزی میخوندن و تمیز میکردن.
یک ساعت بیشتر طول نکشید و سریع تونستن تمومش کنن،یه زیر انداز پهن کردن نشستن که استراحت کنن.
"لو،ما باید وسایل خونه هم بخریم"
هری تو این چند وقت واقعا داشت از خوشحالی دیوونه میشد یکبار دیگه هم لیندا رو دیده بود و با هم رفته بودن اسب سواری ولی باز هم نتونسته بود اونو ببوسه.
"آره باید بریم بخریم"
لویی تواین چند وقت بیشتر با برایان میگشت ولی واقعا دلش نمیخواست رابطشون از حد دوستی فراتر بره.
"یه شرکت خیلی خوب سراغ دارم برای دیزاین خونمون"
هری با ذوق گفت و به صورت بیخیال لویی نگاه کرد.
"لو؟"
هری دلگیر صداش کرد و لویی برگشت سمتش.
"ببخشید هری یاد گذشته افتاده بودم، اون شرکتی که میگی کارش خوبه؟ آخه ترجیح میدم خودمون خونمون رو بچینیم"
لویی طوری گفت که ناراحتی هری از بین بره و هری حس کرد قلبش تو دهنش میزنه و یه لبخند شیرین اومد رو لبش.
لویی خوب بلده دلش رو به دست بیاره.
هری روی زیر انداز دراز کشید و چون بالشی در کار نبود سرشو روی دستش گذاشت.
"باشه لویی هر چی تو بخوای، با هم خونمون رو میچینیم"
لویی سر هری رو بلند کرد و گذاشت روی پای خودش.
"دستت زیر سرت خواب میره"
اینو گفت و دستش رو روی موهای هری کشید و تو افکارش فرو رفت و به جلوش خیره شد حتی متوجه نشد که داره موهای هری رو ناز میکنه.
هری هم چشماش رو بسته بود و آرامش برای خودش ذخیره میکرد برای وقتی که لویی کنارش نیست.
هری داشت به این فکر میکرد:لویی منظور داره؟؟
...
لویی و هری با هم وارد مغازه ای شدن که هری برای خرید لوازم خونه پیدا کرده بود.
ESTÁS LEYENDO
sign of the times(L.S)
Fanficwhy are we always stuck and running from the bullets? (persian story of larry stylinson) cover by: lovely @IWontBeTheOne ❤❤❤