Larry's situation:))
"Third-person POV"لیندا از در خونه داخل شد و از صدای بلند موزیکی که پخش میشد فهمید لباس رسمیش به درد اون مجلس نمیخوره...آه کشید و رفت تو...
"هری؟..."
هری سرشو برگردوند و با لیندایی روبه رو شد که یه کت دامن کاملا رسمی پوشیده می خواست بهش بخنده که یاد زمانی افتاد که خودش هر روز کت شلوار می پوشید و خندشو خورد...
"لین...خوشحالم میبینمت"
لیندا اون لبای از رژ لب پوشیده شدش رو روی هم فشار داد و منتظر شد هری ببوستش...
"هری؟...پس کجا موندی پسر؟همه منتظرتن..."
هری به اد شیرن که تازه باهاش آشنا شده بود نگاه کرد...یه نگاهم به لیندا انداخت...
اد وقتی چشمای هری رو دنبال کرد به یه خانمی رسید که به طور مسخره ای تو این جمع خودمونی لباس رسمی پوشیده...
"اوه ببخشید حضور شما رو متوجه نشدم لیدی...اد هستم...خوشبختم...ولی باید هری رو ازتون قرض بگیرم چون اونجا یه گله آدم منتظرشن...شمام با ما بیاید..."
و به لیندا مجال حرف زدن نداد و هری رو کشید و برد و لیندا از حرص پاشو محکم به زمین کوبید...
هری به جمع خواننده ها رسید...لویی...آدام لمبرت...سم اسمیت...بچه های فایو ساس...
"خب گایز ستاره ی امشب بالاخره اومد مطمئنم همه فن گرلاتونو ازتون میدزده اصلا شاید همه فناتونو بدزده...
لویی اینو گفت و هری خندید..."ولی من مطمئنم بیشتر میتونه مخ پسرارو بزنه با این موهای فر و صورت خوشگلش پسرا بیشتر جذبش میشن"
آدام با یه نیشخند بزرگ اینا رو میگفت و باعث شد لویی فکر کنه هری قاپ آدامو دزدیده...
"آره منم با آدام موافقم بهتره دوست پسر بگیره آخه شما نمی دونید چه قدر تو دوست دختر انتخاب کردن افتضاحه..."
اد اینو گفت و خندید و منتظر شد هری بهش بپره ولی هری هم با اونا خندید...پس شروع کرد ادامه دادن...
"وسط این مهمونی یه کت دامن شبیه مُگیرینی پوشیده انگار همین الان از مذاکرات پنج به علاوه ی یک برگشته..."
"اووووف هری تو داری حیف میشی...بیا دوست پسر خودم شو"
آدام پیشنهاد داد و وقتی اخم لویی رو دید پوزخند زد...
"دستت بهش نمی خوره...هری استریته اوکی؟"
"آره...تیمی هم استریته..."
آدام با حسرت اینو گفت و همه چشمشون روی اون پسر خوشگل مجلس چرخید و هری فهمید منظور اونا از تیمی کیه...
یه پسر با موهای لخت و کمی فر با لبای بوسیدنی و خوشگل...چشمای گیرا که هر کسی رو خیره میکنن...هری اونو شناخت...تیموتی شلامِی...جوون و هنرمند...
![](https://img.wattpad.com/cover/115243812-288-k808436.jpg)
YOU ARE READING
sign of the times(L.S)
Fanfictionwhy are we always stuck and running from the bullets? (persian story of larry stylinson) cover by: lovely @IWontBeTheOne ❤❤❤