chapter 13

234 46 5
                                    

Larry's situation:)
"Third-person POV"

هری رفت تو حال و نشست روی مبل،یه کاغذ گذاشت جلوش و خواست شعر بنویسه.

یاد لویی افتاد و خواست راجب اون بنویسه اون خیلی تنهاست.

keep holding on_Avril Lavigne🎼

you're not alone
together we stand
I'll by your side
you know I'll take your hand
...


آره هری تنهاش نمی ذاره هری کنارش میمونه و دستشو میگیره.

لویی اومد بالا سر هری و خواست نگاه کنه که کاغذو قایم کرد.

"داشتی شعر می نوشتی؟"

"آااا...نه یه چیز دیگه بود"

لویی دیگه نخواست بیشتر فوضولی کنه و نشست کنار هری.

"بریم بیرون؟"

لویی گفت.

"کجا بریم؟"

"بریم بچرخیم "

هری فکر کرد برن بهتره چون اگه همون جوری میشستن حوصلشون سر میرفتن.

رفتن و سوار پورشه هری شدن و رفتن...لویی داشت جدیدترین مدل پورشه رو میروند...

قرار گذاشتن اولین جای باحالی که خوششون اومد وایسان.

"مک دونالد؟"

"نه واقعا یه جای بهتر"

"سینما؟"

لویی یکم بیشتر فکر کرد.

"نمی دونم اگه دوست داری"

"خیلی وقته نیومدم"

لویی کنار سینما وایساد و رفت بلیت خرید و دو تا بسته پاپ کورن هم گرفت و رفتن تو.

یکمی طول کشید تا فیلم شروع بشه و هری نصف پاپ کورنشو خورده بود.

لویی برگشت و پشتشونو نگاه کرد فقط یه آقا اونجا نشسته بود.

"هی هری،هیچکس تو سالن نیست"

هری برگشت و نگاه کرد و زد زیر خنده.

"خب لویی چه توقعی داری ساعت سه ظهر کی میاد سینما؟"

"من و تو و اون آقاهه"

لویی هم گفت و زد زیر خنده.

صحنه های آخر فیلم بود، دختره پرید بغل پسره و پاهاشو دور کمرش حلقه کرد و بوسیدش و دختره رو گذاشت رو تخت و دوباره بوسیدش...

sign of the times(L.S)Where stories live. Discover now