لویی با افتخار به لیست آهنگ های آلبومشون نگاه میکرد.آلبوم تموم شده بود و حتی کارای موزیک ویدیوشون هم انجام شده بود.
لویی و هری خوشحال بودن که قبل از کریسمس تونستن تموم کارهاشون رو تموم کنن قراره درست چند روز قبل از کریسمس یه کنسرت برای طرفداراشون بذارن.
Never close our eyes_ louis Tomlison ft. harry styles (adam lambert)
How to save a life_ louis Tomlinson (the fray)
Feeling good_ louis Tomlinson ft. harry styles (muse)
Whim _ louis Tomlinson ft. harry styles (aly tadros & ben balmer)
Dance me to the end of love_louis Tomlinson ft. harry styles (the civil wars)
Keep holding on_ harry styles (avril lavigne)
Can't take my eyes off you_louis Tomlinson (cary brothers)
Mystery of love_harry styles (sufjan stevens)هری بالاخره اون آهنگی که نوشته بود به لویی نشون داد و لویی هم عاشقش شد ولی نفهمید که هری اونو برای اون نوشته.
مردم عاشق آهنگای اونا بودن... گاهی باهاشون میرقصیدن و گاهی گریه میکردن...اونا با آهنگای اون دو نفر قدم میزدن، فکر میکردن و گاهی به قهوه ی سرد شده ی جلوشون خیره میشدن.
تو این مدت هری با کمک ایان بالاخره تونست با اثر انگشت تروی، هتل و خونه ی لویی رو دوباره برگردونه و نمیتونست بیشتر از این خوشحال باشه چون زحمات عشقش رو از یه دزد پس گرفته بود.
اون پیش یه پلیس رفت و سند خونه رو نشونش داد و حالا که سند به اسم خودش بود تونست با پلیس بره و تروی رو از خونه بندازه بیرون و هتل رو هم مدیریت کنه و با افتخار منتظر تولد لویی بمونه.
سعی کرد خیلی به نگاه پر از خشم تروی فکر نکنه وقتی که داشت سوار آسانسور میشد که از اونجا بره بیرون و دلش میخواست نگاه مظلومه همسرش رو فراموش کنه و به خودش یادآوری کنه خونه و هتل حق لویی بوده و نه هیچکس دیگه.
ایان بخشیده شده بود و گاهی با هری وقت میگذروند...این تنها چیزی بود که اون براش تلاش میکرد...دور و بر هری بودن...
عشق هری و لویی هم به همون زیبایی مونده بود و هری بیشتر و بیشتر به لویی، به آغوشش،به مهربونیش و به تک تک کلماتی که از دهن اون بیرون میومد معتاد میشد.
__________________________________________________________________
"مستر استایلز؟"
"چی شده تونی؟"
تونی جلو تر اومد و پوشه ی آماده شده رو دست رابین داد.
"خب؟"
"اینا مدارکی هستن که ثابت میکنن جرارد پرِی این چند روز اخیر شما رو تعقیب میکرده و حالا داره براتون مدرک جعلی درست میکنه که به ملکه ثابت کنه شما خیانت کردید"
رابین نیشخند زد و به چشمای مصمم تونی خیره شد.
"بذار تلاششو بکنه شاید روحیه ی بازندگیش آروم بگیره...نگران نباش ملکه همه چیز رو میدونه و همین امروز به دادگاه قضایی منتقلش میکنن"
YOU ARE READING
sign of the times(L.S)
Fanfictionwhy are we always stuck and running from the bullets? (persian story of larry stylinson) cover by: lovely @IWontBeTheOne ❤❤❤