chapter 46

155 36 26
                                    

لویی با افتخار به لیست آهنگ های آلبومشون نگاه میکرد.آلبوم تموم شده بود و حتی کارای موزیک ویدیوشون هم انجام شده بود.

لویی و هری خوشحال بودن که قبل از کریسمس تونستن تموم کارهاشون رو تموم کنن قراره درست چند روز قبل از کریسمس یه کنسرت برای طرفداراشون بذارن.

Never close our eyes_ louis Tomlison ft. harry styles (adam lambert)
How to save a life_ louis Tomlinson (the fray)
Feeling good_ louis Tomlinson ft. harry styles (muse)
Whim _ louis Tomlinson ft. harry styles (aly tadros & ben balmer)
Dance me to the end of love_louis Tomlinson ft. harry styles (the civil wars)
Keep holding on_ harry styles (avril lavigne)
Can't take my eyes off you_louis Tomlinson (cary brothers)
Mystery of love_harry styles (sufjan stevens)

هری بالاخره اون آهنگی که نوشته بود به لویی نشون داد و لویی هم عاشقش شد ولی نفهمید که هری اونو برای اون نوشته.

مردم عاشق آهنگای اونا بودن... گاهی باهاشون میرقصیدن و گاهی گریه میکردن...اونا با آهنگای اون دو نفر قدم میزدن، فکر میکردن و گاهی به قهوه ی سرد شده ی جلوشون خیره میشدن.

تو این مدت هری با کمک ایان بالاخره تونست با اثر انگشت تروی، هتل و خونه ی لویی رو دوباره برگردونه و نمیتونست بیشتر از این خوشحال باشه چون زحمات عشقش رو از یه دزد پس گرفته بود.

اون پیش یه پلیس رفت و سند خونه رو نشونش داد و حالا که سند به اسم خودش بود تونست با پلیس بره و تروی رو از خونه بندازه بیرون و هتل رو هم مدیریت کنه و با افتخار منتظر تولد لویی بمونه.

سعی کرد خیلی به نگاه پر از خشم تروی فکر نکنه وقتی که داشت سوار آسانسور میشد که از اونجا بره بیرون و دلش میخواست نگاه مظلومه همسرش رو فراموش کنه و به خودش یادآوری کنه خونه و هتل حق لویی بوده و نه هیچکس دیگه.

ایان بخشیده شده بود و گاهی با هری وقت میگذروند...این تنها چیزی بود که اون براش تلاش میکرد...دور و بر هری بودن...

عشق هری و لویی هم به همون زیبایی مونده بود و هری بیشتر و بیشتر به لویی، به آغوشش،به مهربونیش و به تک تک کلماتی که از دهن اون بیرون میومد معتاد میشد.

__________________________________________________________________

"مستر استایلز؟"

"چی شده تونی؟"

تونی جلو تر اومد و پوشه ی آماده شده رو دست رابین داد.

"خب؟"

"اینا مدارکی هستن که ثابت میکنن جرارد پرِی این چند روز اخیر شما رو تعقیب میکرده و حالا داره براتون مدرک جعلی درست میکنه که به ملکه ثابت کنه شما خیانت کردید"

رابین نیشخند زد و به چشمای مصمم تونی خیره شد.
"بذار تلاششو بکنه شاید روحیه ی بازندگیش آروم بگیره...نگران نباش ملکه همه چیز رو میدونه و همین امروز به دادگاه قضایی منتقلش میکنن"

sign of the times(L.S)Where stories live. Discover now