chapter 12

309 50 6
                                    

Larry's situation:)
"Third-person POV"

اونا جلوی یه کلاب وایسادن و بعد از صف رفتن تو.

هری هنوز ناراحت بود چون لویی تونسته بود احساسات اونو بریزه بیرون حتی خودشم نمی دونه چرا اینقدر برای لویی نگران شده بود.

لویی کنارش راه میرفت، با اینکه انرژی خیلی خوبی داشت ولی دلش پیچ می خورد.

لیام کاملا تو فکر بود، هری چرا برای لویی گریه کرد؟ چرا اینقدر نگران بود که  بخواد گریه کنه؟

هیچ کدوم در اصل خوش نمی گذروندن.

لیام یه کم به خودش اومد لویی دوباره داره بطری مشروبو سر میکشه باید جلوش رو بگیره دست لویی رو می کشه و میبره که برقصن...

بعد اینکه لویی رو برد اومد هری رو هم برد.

"ببخشید هری تو امروز اذیت شدی"

"بیخیال لیام من تا حالا کلاب نیومده بودم"

هری وقتی سه تایی جلوی هم داشتن می رقصیدن گفت و لویی هم شنید.

"اوه،هری تو تا حالا نیومدی کلاب پسر باید خوش بگذرونی بیا اینجا ببینم"

لویی مست نبود اون کم خورده بود.

لویی هری رو کشید و آوردش بین بازو های خودش، دستاشو دو طرف بدن هری تکون میداد.

هری نمی فهمید داره چیکار میکنه فقط تکون می خورد و به خاطر هیجان زیاد نفس نفس میزد.

"میدونی لویی اولین بارت تو کلاب با لویی تاملینسون برقصی یعنی چی؟"

می خواست با حرف زدن یکم جو رو برای خودش آروم کنه.

"یعنی تو خیلی خوشبختی و خدا پشت سرته"

هری خندید و بالاخره تونست یکم قلبشو بیخیال بشه و به لویی نزدیکتر شه.

لویی به چاله فضایی های روی گونه های نگاه کرد.

"هری من مطمئنم این لبخند مورد علاقه ی دخترا میشه و حتی پسرا و حتی ترنس ها و دو جنسه ها وقتی لبخند مورد علاقه ی لویی تاملینسون هست"

هری لبخندش بزرگتر میشه...

"خدا میتونم از انواع لبخندات کلکسیون جمع کنم"

هری توی سرش هزاربار به خودش یادآوری میکرد لویی منظوری نداره،لویی منظوری نداره،لویی منظوری ن...

لویی دستاشو روی کمر هری بالا پایین میبرد همونجور که تو بغلش بود، اشکالی نداشت لویی هزار بار تا حالا با لیام اینجوری رقصیده.

بدناشون کاملا به هم چسبیده و هری برای اینکه به لبای لویی نگاه نکنه سرشو  روی سینه ی لویی میذاره.

هری به آرزوش رسید...

تپش قلب لویی زیر گوشش جلب توجه میکنه و به طرز فاکواری تنده.

sign of the times(L.S)Where stories live. Discover now