chapter 35

216 48 46
                                        

Louis's situation:
"Third-person POV"

لویی منتظر یه بهونه بود...فقط یه بهونه که بتونه به هری زنگ بزنه یا بره ببینتش.

لیام حالا نشسته بود کنارش و هر دو به تابلوی نقاشی ای که هری به دیوار آویزون کرده بود زل زده بودن.

"باورت میشه لی؟،همش یه شب رفته خونه ی خودشون و دلم براش تنگ شده"

لیام تو افکار خودش غرق بود و اصلا نمی فهمید لویی چی میگه،زین وسایلشو جمع کرده بود و رفته بود خونه خودش و این فکر که دیگه کسی توی خونش منتظرش نیست داشت اذیتش میکرد.

"اون حتی به من نگفت من چیکار کردم که اون اینقدر ناراحته...کاش حداقل اینجا بود که تلاش میکردم از دلش در بیارم"

لیام باز هم جوابی نداد و این دفعه لویی به سمت لیام برگشت.

"هی میشنوی چی میگم؟"

لیام با حواس پرتی سمت لویی برگشت و گیج نگاهش کرد.

"چی گفتی؟"

"یه کاری کن ببینمش مدیر برنامه..."

لی دوباره چشمشو برگردوند به تابلو و فکر کرد...چیزی که بتونه هری و لویی رو با هم رو به رو کنه...

"آهان همین الان زنگ بزن به هری بگو میری دنبالش که با هم بریم دفتر کالاهان برای بازدید موزیک ویدیو"

لویی فکر کرد که حق با لیامه ولی خب هری که با اون نمیاد،اصلا فکر نمیکنه که تلفناشو جواب بده.

"خب باهوش اون با من حرف نمیزنه،تو زنگ بزن و تو دفتر کالاهان باهاش قرار بذار"

لیام سر تکون داد و گوشیشو از روی میز برداشت،به هری زنگ زد و روی اسپیکر گذاشت.

بعد از چند بار بوق خوردن،صدای قشنگ هری روی اسپیکر پخش شد و لویی قلبش سنگین شد.

"هی لی چه خبر؟"

صداش خیلی شاد بود و این یه لبخند تلخ روی لب های لویی آورد هری بدون اون خوشحال بود.

"هی هری خوبی؟"

هری خندید و صدای خنده هاش به بدن لویی لرزه انداخت.

"اوه خدای من تو دیوونه ای"

"با منی؟"

لیام از هری پرسید و خندید چون هری داشت پشت خط از خنده غش میکرد.

"اوه نه ببخشید یکی اینجاست که هی منو قلقلک میده نمیذاره تمرکز کنم"

و دوباره با صدای بلند خندید.

"آمممم...میخوای بعدا زنگ بزنم؟"

لویی داشت ناخن هاشو میجویید و با این حرف لیام،بهش اخم کرد.

"نه رفیق،کاری داشتی؟"

صداش جدی تر شد.

"می خواستم بگم که امروز قرار بذاریم بریم دفتر کالاهان موزیک ویدیو ی کامل شده رو ببینیم."

sign of the times(L.S)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora