chapter 48

391 40 36
                                    

هری به خونه رسید و همه چیز رو چک کرد و کت و شلوارش رو با یه پیراهن گل گلی صورتی که دکمه هاش تا وسط سینش باز بود و یه شلوار خیلی تنگ که پاهاش رو کاور کرده بود عوض کرد.

موهاش رو عطر زد و لب هاشو صورتی تر کرد...شیشه ی شامپاین گرون قیمتش رو کنار کیک روی پیانو گذاشت و گلس هاشونم کنار اونا.

پشت پیانو نشست و منتظر زنگ موبایلش شد.
*
*
*
*
*
Louis's situation:
"Third- person POV"
 
ماشین رو پارک کرد و وارد خونه شد.

به محض ورودش به خونه صدای پیانو توی گوشش پیچید و کسی نبود که این قطعه رو نشناسه.

قطعه ی gloomy Sunday به زیبایی نواخته میشد و حس های اون رو در هم میکرد.

هری با مهارت انگشتاش رو روی کلاوه ها میرقصوند و لویی میتونست در اون زیبایی گم بشه.

پشت سر هری رفت و اون رو توی بغلش کشید.

هری همزمان که مینواخت اشکاش پایین میریخت و این هم برای لویی یه موضوع حل نشده باقی موند.

اون قطعه تموم شد و لویی هنوز هری رو بین بازو هاش داشت.
*
*
*
*
*
Larry's situation :))
"Third – person POV"

"چرا اینیکی؟"

هری اشکاش رو پاک کرد.

"چون پر از عشقه...زاده شده برای یک عشق و به یک عشق هدیه شده"

لویی هم کنار هری جلوی پیانو نشست.

هری کیک رو بینشون گذاشت و با کبریت شمع ها و عود رو روشن کرد.

لویی گونه ی هری رو نوازش کرد و به کیکی که بینشون بود نگاه کرد و جمله ی (تولدت مبارک جادو ی من)رو از روش خوند.

"خب حالا باید شمع ها رو فوت کنی"

هری گفت و تا سه شمرد...لویی شمع ها رو فوت کرد و هری رو جلو کشید و لب هاش نرمی لب های اون رو لمس کردن.

"تولدت مبارک"

هری بالاخره گفت و لویی لبخند زد.

لویی با قدرت شامپاین روباز کرد و اولش رو برای هری ریخت و بعد هم برای خودش ریخت.

"گرسنه ای؟"

هری پرسید و با چنگالش کیک رو توی دهن لویی گذاشت.

"آره"

لویی با زمزمه جواب داد و اینبار اون چنگالش رو توی دهن هری فرو کرد.

"برات غذا درست کردم فقط میز رو خودم نتونستم بچینم چون غذا ها سرد میشد"

لویی لبخند زد و کمی از شامپاینش رو نوشید.

هری دستش رو گرفت و بردش سمت آشپزخونه...لویی پشت میز نشست و تا هری خواست به اون طرف میز بره تا رو به روی لویی بشینه، لویی دستش رو گرفت و اون رو روی پای خودش نشوند.

sign of the times(L.S)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora