هری به خونه رسید و همه چیز رو چک کرد و کت و شلوارش رو با یه پیراهن گل گلی صورتی که دکمه هاش تا وسط سینش باز بود و یه شلوار خیلی تنگ که پاهاش رو کاور کرده بود عوض کرد.
موهاش رو عطر زد و لب هاشو صورتی تر کرد...شیشه ی شامپاین گرون قیمتش رو کنار کیک روی پیانو گذاشت و گلس هاشونم کنار اونا.
پشت پیانو نشست و منتظر زنگ موبایلش شد.
*
*
*
*
*
Louis's situation:
"Third- person POV"
ماشین رو پارک کرد و وارد خونه شد.به محض ورودش به خونه صدای پیانو توی گوشش پیچید و کسی نبود که این قطعه رو نشناسه.
قطعه ی gloomy Sunday به زیبایی نواخته میشد و حس های اون رو در هم میکرد.
هری با مهارت انگشتاش رو روی کلاوه ها میرقصوند و لویی میتونست در اون زیبایی گم بشه.
پشت سر هری رفت و اون رو توی بغلش کشید.
هری همزمان که مینواخت اشکاش پایین میریخت و این هم برای لویی یه موضوع حل نشده باقی موند.
اون قطعه تموم شد و لویی هنوز هری رو بین بازو هاش داشت.
*
*
*
*
*
Larry's situation :))
"Third – person POV""چرا اینیکی؟"
هری اشکاش رو پاک کرد.
"چون پر از عشقه...زاده شده برای یک عشق و به یک عشق هدیه شده"
لویی هم کنار هری جلوی پیانو نشست.
هری کیک رو بینشون گذاشت و با کبریت شمع ها و عود رو روشن کرد.
لویی گونه ی هری رو نوازش کرد و به کیکی که بینشون بود نگاه کرد و جمله ی (تولدت مبارک جادو ی من)رو از روش خوند.
"خب حالا باید شمع ها رو فوت کنی"
هری گفت و تا سه شمرد...لویی شمع ها رو فوت کرد و هری رو جلو کشید و لب هاش نرمی لب های اون رو لمس کردن.
"تولدت مبارک"
هری بالاخره گفت و لویی لبخند زد.
لویی با قدرت شامپاین روباز کرد و اولش رو برای هری ریخت و بعد هم برای خودش ریخت.
"گرسنه ای؟"
هری پرسید و با چنگالش کیک رو توی دهن لویی گذاشت.
"آره"
لویی با زمزمه جواب داد و اینبار اون چنگالش رو توی دهن هری فرو کرد.
"برات غذا درست کردم فقط میز رو خودم نتونستم بچینم چون غذا ها سرد میشد"
لویی لبخند زد و کمی از شامپاینش رو نوشید.
هری دستش رو گرفت و بردش سمت آشپزخونه...لویی پشت میز نشست و تا هری خواست به اون طرف میز بره تا رو به روی لویی بشینه، لویی دستش رو گرفت و اون رو روی پای خودش نشوند.
STAI LEGGENDO
sign of the times(L.S)
Fanfictionwhy are we always stuck and running from the bullets? (persian story of larry stylinson) cover by: lovely @IWontBeTheOne ❤❤❤