chapter 36

236 41 64
                                    

Harry's situation:
"Third-person POV"

هری کنار ایان نشست و ایان به سمت بار رفت،با ماشین ایان اومده بودن چون ماشین هری زیادی برای بار رفتن شیک بود.

"خب هری بگو ببینم...تو مطمئن شدی گی ای؟"

هری دستشو دراز کرد و سیستم ماشین ایان رو روشن کرد.

"راستش نه،فکر میکنم بای باشم...اصلا نمی دونم،من فقط خیلی از لویی خوشم اومد وقتی داشتم با یه دختر قرار میذاشتم...به خاطر همین فکر کردم شاید بای باشم"

ایان سر تکون داد و یه سی دی از کنار صندلیش درآورد و به هری داد.

"بیا اینو بذار...می خوای امشب با هم بفهمیم؟"

هری با شنیدن آهنگ های عهد بوق ایان لبخند زد و دوباره به صندلیش تکیه داد.

"باشه...من امشب می خوام لذت ببرم و لویی رو فقط برای چند ساعت فراموش کنم"

"میتونم یه سوال شخصی ازت بپرسم؟"

هری سرتکون داد و صورتشو سمت ایان برگردوند.

"تو باکره ای؟"

هری گوشه ی لبشو گاز گرفت و از خجالت سرشو پایین آورد.

"اینم یکی از چیز هاییه که دوستا به هم میگن مگه نه؟"

صداش خیلی زیر بود و ایان به سختی شنید.

"آره البته میشه گفت دوستای صمیمی..."

"من و تو الان دوستای صمیمی هستیم؟"

هری پرسید.باور این موضوع براش سخت بود، اون الان به غیر از لویی و لیام و البته بندش و پدر و مادرش یه کسی رو داره که میتونه راحت تر از اونای دیگه باهاش حرف بزنه.

"فکر میکنم هستیم"

لبخندش بزرگتر شد و دست ایان رو که روی فرمون بود گرفت.

"البته بعد از اینکه تو هم یکم از خودت برام حرف زدی "

هری ابرو بالا انداخت و به ایان گفت.هری از ایان هیچی نمی دونه.

"باشه منم برات حرف میزنم...حالا جواب سوال منو بده"

ایان با پررویی پرسید و هری گونه هاش دوباره قرمز شدن.

"آره راستش،هستم"

ایان میدونست،این پسر باید یه مسلمون میشد...کدوم پسری تا این سن باکره میتونه باشه؟نه حتی مسلمون ها هم تو این سن باکره نیستن.

"برای هر دو جنس باکره ای؟خب منظورم اینه که..."

"آره"

هری گفت و باز شدن دهن ایان رو تماشا کرد.

*
*
*
*
*

Louis's situation:
"Third-person POV"

لویی با زنگ خوردن گوشیش از خواب پرید و تلفنشو از روی میز جلوی کاناپه چنگ زد.

sign of the times(L.S)Where stories live. Discover now