chapter 11

296 56 42
                                    

Harry's situation:
"Third-person POV"

هری روی تختش نشسته بود و کلی کاغذ اطرافشو گرفته بودن موهای فرش پخش و پلا بود و خودکار هم تا نصف تو دهنش بود.

met two blue eyes...
remind me of skies...
making me stare...
just like Paradise...

met your brown hair...
i couldn't look away-y-y-y...
i couldn't make a poem...
you know you look so well...

هری از اول چیزیو که نوشته بود خوند و کاغذ مچاله شدشو انداخت بین بقیه ی کاغذ مچاله ها.

نه مثل اینکه اینطوری نمیشد گوشیشو برداشت و شماره لویی رو گرفت...

"هی هری چه خبر؟"

هری از صدای فین فین لویی تعجب کرد.

"هی تو حالت خوبه؟"

صدای خنده ی ریز لویی باعث شد هری گوشیشو بیشتر به گوشش بچسبونه.

"آره، البته فکر کنم"

" لویی بگو چی شده؟"

هری جدی حرف میزد و نگران شده بود.

"هیچی نشده هری فقط از حموم اومدم بیرون و چون موهامو خشک نکردم و رفتم بیرون سرما خوردم ولی تو زنگ زدی و الان خوبم"

هری یه لبخند بزرگ به خاطر جمله آخر لویی زد می تونست به خاطر اون جمله برقصه ولی یاد مریضیش افتاد.

کلید ماشینش رو برداشت و همون طور که به نفسای لویی پشت تلفن گوش میداد راه افتاد.

"دارم میام"

*
*
*
*
*

Larry's situation:)
"Third-person POV"

لویی وقتی شنید هری گفت دارم میام و تلفن رو قطع کرد نتونست باهاش مخالفت کنه چون بالاخره هری هم زندگی خودشو داره.

هری زنگ درو زد و منتظر شد.

لویی بدنش کاملا سست بود و نمی تونست از جاش بلند بشه ولی هر طوری بود خودشو بلند کرد و رفت سمت در.

درو باز کرد و خودشو کشید کنار که هری بیاد تو.

هری وقتی صورت رنگ پریده لویی رو دید نگرانیش صد برابر شد.

هری وقتی دید لویی یکم اومد عقبی رفت جلوتر و زیر بازوشو گرفت و بردش سمت کاناپه.

دستشو روی پیشونی لویی گذاشت دستش تقریبا سوخت.

"خدای من تو تب داری"

"چیزی نیست هری واقعا میگم"
*
*
*
*
*

Harry's situation:
"Third-person POV"

هری اصلا حرف لویی رو نشنید فقط رفت سمت آشپزخونه تا شاید بتونه یه قرص پیدا کنه.

هری کل خونه رو گشت و هیچ قرصی اونجا نبود نمی دونست باید چیکار کنه وایساد و کمی فکر کرد...

sign of the times(L.S)Where stories live. Discover now