*قسمت سی و ششم*
*داستان از نگاه دی.او*
وقتی به خونه برگشتم کریس صدام کرد و من می دونستم که وقت ماموریته.
هممون موافق بودیم که نباید به سوهو بگیم شرایط تا چه حد خطرناکه چون فقط باعث میشد سوهو نگران بشه و این خوب نبود چون باعث میشد اون جوری رفتار کنه که انگار حالش خوبه تا ما نگرانش نباشیم. فقط از کریس خواسته بودم که بهش بگه که میخوایم بریم تایوان. همین.
نقشه این بود که اون به عنوان یه بیمار منتقل کنیم. کسی که جراحی اورژانسی پلاستیک روی صورتش داره و اینطوری می تونستیم پاسپورت اون رو که بخاطر وسایل پزشکی متصل بهش بیشتر از همه کنترل میشد با چهره ی یه غریبه بگیریم.
چانیول روی جور کردن کارت های شناسایی تقلبی و یه کشتی امن کار می کرد و من یکم شک کرده بودم که چطور اینهمه کار رو به راحتی انجام میده. البته می دونستم آدم هایی رو داره که براش کار می کنن... اما...
کریس از اتاق سوهو بیرون اومد:"ها ها یه جوری رفتار کردم که انگار داریم میریم تفریح!!"
شروع کردم:"دیوونه شدی؟ وقتی بفهمه داریم برای اجرا کردن نقشه های بیشتری بر ضد پایگاه آماده میشیم و بهش نگفتیم قاطی میکنه..."
پرسید:"واقعا؟" انگار که مشخص نبود اخلاق سوهو چطوریه!
اعلام کردم:"بله!" و می خواستم ببینم چرا اونقدر کرموعه که کای شروع به خنده کرد:" آره یجوری گفت که زبونش بند اومد، خیلی باحال بود!"
" شما همیشه برای اذیت کردن آماده این!"
"دوست نداری اذیتت کنیم؟" کای درحالی که سعی می کرد از دستم فرار کنه تا نزنمش نیشخند زد...
پیشونیم ماساژ دادم:" بزرگ شید!"
کای ادای من درآورد:"اوه من دو کیونگسو ام؛ من خیلی کاملم! اینجا من رئیسم همه باید کاری که من میگم بکنن!!"
بهش خیره شدم:"کای! میخوای از اینجا بیرون بندازمت؟"
کای بدون نگاه کردن به من گفت:" من تو آشپزخونه خواهم بود..." و وقتی به محل امن رسید گفت:" جناب رئیس!"
از توی هال دویدم و از روی میز توی آشپزخونه پریدم تا یه درسی بهش بدم، اون هم جلوم گارد گرفت. معلوم بود که دلش بازی می خواست.
"بجنبین تایوان منتظرمونه... من میرم وسایل ببندم!" کریس گفت و به کای یه نگاه "حواسم بهت هست، خودت رو بپا" کرد و رفت.
خوشحال بودم که کریس اینقدر امیدواره اما در اصل تا می خواستیم این برنامه ریزی ها رو مرتب کنیم شاید یکی دو هفته دیگه ای می گذشت... که البته بد هم نبود. تا اون موقع سوهو هم حسابی بهتر میشد و وضعیتش کمتر به خطرناکی الان می بود.
YOU ARE READING
People Who Don't Exist . Exo
Actionکریس و سوهو دو جاسوس هستن که برای سازمان مخفی ای کار میکنن. این سازمان خلاف کارهایی که محکوم به اعدام شدن رو از اعدام نجات میده و برای جاسوسی آموزش میده ماجرا از شبی شروع میشه که اون ها مجبور میشن پسر سفیر چین رو از وسط یک کودتای محلی نجات بدن، اما...