🥀 Part 2
"هیونگ برای پرستیژش که شده هم یه کم دیر برو..نذار دختره فکر کنه ساده ای..با این که با اون زبون الکنت بعید میدونم ولی بذار با ابهت باشی..موقع قرار هم براش از کارت نگو..خسته کنندس..سعی کن راجع به چیزایی که دوست داره حرف بزنی..از موسیقی ورزش یا هر چیز دیگه ای..دخترا خرید دوست دارن..ببرش خرید ولی خیلی خرج نکن..اگه خیلی خرج کنی تو رو با حساب بانکیش اشتباه میگیره..خلاصه بگم با دست پس بزن با پا پیش بکش!"
چانیول جلوی کیوسک قرمز کنار جاده وایساده بود و حرفای کای رو توی ذهنش مرور میکرد
برای هفتمین بار به صفحه ی گوشیش نگاه کرد..بکهیون دیر کرده بود..قرار بود ساعت 5 هم رو ببینن ولی یک ساعت از 5 گذشته بود و بکهیون هنوز نیومده بود..چانیول داشت نگران میشد ولی نمیخواست با زنگ زدن به بکهیون اون رو توی معذوریت قرار بده..اگه کار مهمی داشت چی؟
به دیواره ی کیوسک تکیه داد و نفسش رو خسته ها کرد..پاهاش خسته شده بودن..امکان داشت بکهیون اصلا نیاد؟
"هی چان..چرا اینجا وایسادی؟"
یا شنیدن صدای بکهیون هیجان زده به سمتش چرخید
"چ..چرا دیر کردی؟ات..اتفاقی اف..افتاده؟"در حالیکه با نگاهش داشت بکهیون رو وارسی میکرد گفت
"نه..یه کم کارام طول کشید..خیلی که منتظر نموندی نه؟"
اگه کس دیگه ای بود چانیول به خاطر بدقولیش سرزنشش میکرد..بهش میگفت اگه میدونسته کارش طول میکشه باید به اون خبر میداده
ولی چون اون بکهیون بود..
"ن..نه د..ده دقیقه ف..فقط" لبخند زد و خیلی ساده دروغ گفت
"پس خیلی هم منتظر نشدی..بیا بریم داخل"و جلوتر از چانیول وارد کافه ی روبروی کیوسک شد
اخرین میز کافه رو برای نشستن انتخاب کردن
"هی..داری چیکار میکنی؟بشین"بکهیون رو به چانیول که براش صندلی رو عقب کشیده بود گفت
"و..ولی.."چانیول با ناراحتی میخواست توضیح بده که بکهیون وسط حرفش پرید
"ولی نداره..من دختر نیستم..بشین"
چانیول با اخمایی در هم روبروی بکهیون که برای خودش یه صندلی انتخاب کرده بود نشست و زیر چشمی نگاش کرد
"خ..خ..خسته ای؟"
"چی؟"بکهیون با تعجب پرسید
"خ..خسته به ن..نظر میای ا..اگه س..سختته ب..بذار ی..یه روز دیگه"چانیول با نگرانی گفت..زیر چشم های بکهیون گود افتاده بود و سفیدی چشماش به قرمزی میزد
"نه..لازم نیست..خوبم"بکهیون شوکه شده جواب داد..صبح با میکاپ سعی کرده بود اثر بیخوابی شب قبلش رو از بین ببره..فکر نمیکرد چانیول متوجه بشه
YOU ARE READING
🌸Love The Way You Lie [Completed_chanbaek]🌸
Fanfiction♥️••●کاپل: چانبک؛ سکای ♥️••○ژانر: رمنس؛ درام، زندگی روزانه، NC+18 ♥️••●خلاصه: چانیول یه بیزنس من موفق و یه دانشجوی برجسته تو دانشگاهشونه. این مرد موفق یه نقص کوچیک تو ظاهرش داره که با همه ی کوچیک بودنش، به چشم اطرافیانش بزرگ میاد. اون لکنت داره و سر...