Season4_Part2

2.9K 605 68
                                    

هاااای آیم بک بیچز ؛)
وت وت کامنتتتتتتتتت~♡

بعد از نیم ساعتی که تنها توی سالن نشسته بود و پیش خودش فکر و خیال میکرد به پاهاش جرات داد تا به سمت اتاق مشترکشون قدم بردارن .

پشت در بسته ی اتاق نفسش رو حبس کرد و دست خیس از عرقش رو روی دستگیره در گذاشت .
واقعا از حرف هایی که زده بود پشیمون بود . پس باید جلو میرفت و دلخوری ناراحت کننده تو چشم های مرد بزرگتر رو از بین میبرد .

هر چند ، خجالت میکشید .
از چشم تو چشم شدن با چانیول بعد از حرفای تلخی که بهش زده بود خجالت میکشید .
اونقدر خجالت میکشید که ترجیح میداد دست پیش بگیره و بره جلو و با پررویی همه چیز رو گردن خود یول بندازه و امیدوار بود یول هم ببخشتش ، مثل همیشه تو روش بخنده و اغوشش رو به روش باز کنه

ترجیح میداد یه پرروی وقیح باشه تا اینکه با معذرت خواهی ، اون روی خجالت زده درونش رو نشون بده .
ولی..اینبار حرفاش قلب خودش رو هم شکسته بود .
پس فقط مثل پاپی یه سرشکسته ، بعد از باز کردن در اتاق اروم سرک کشید و با دیدن چانیول که سمت دیگه تخت رو به دیوار خوابیده بود و به اون پشت کرده بود ، بی صدا وارد شد .

یول قهر بود .
کمی سر جاش ، جلوی در تازه بسته شده ، این پا و اون پا کرد .
به امید اینکه یول به سمتش بچرخه و بعد از دیدن صورت مظلوم و پشیمونش بی حرف ببخشتش و مجبور نباشه عذر خواهی کنه .

ولی یول برنگشت . قهر موند و به بدن گندش هیچ تکونی نداد .
پاهاش رو از عمد روی زمین کشید و به سمت کمد رفت .
باید لباس هاش رو عوض میکرد .
شاید وسوسه دید زدن بدن لختش ، مرد بزرگتر رو وادار میکرد به سمتش بچرخه .

ولی حتی صدای پایین کشیدن زیپ شلوارش هم باعث نشد اون تکون بخوره .
انگار دلخوریش به وسوسه شیرین نگاه کردن به بدن لخت دوست پسرش میچربید .

لباساش رو که عوض کرد ناامید به سمت تخت رفت .
یعنی امشب قرار نبود یول اونو تو بغلش بگیره و لوسش کنه ؟ با ناامیدی فکر کرد .

حتی فرو رفتن تخت زیر بدنش هم باعث نشد مرد بزرگتر به سمتش بچرخه .
به پشت دراز کشیده بود و سعی میکرد فقط همون یه شب رو " بدون تو اغوش چانیول بودن " به خواب بره .

ولی نمیشد . نمیتونست .
باید معذرت خواهی میکرد ؟
برای داشتن اون بغل گرم باید غرورش رو زیر پا میذاشت؟ اصلا یول چرا تا اون حد بچه شده بود؟ مگه اون اخلاقاش رو نمیدونست ؟

نمیدونست بعضی از حرف ها اشتباهی رو لباش میان ؟ نمیدونست عصبانیتش از یه چیز دیگه رو یه جای دیگه خالی میکنه ؟ نمیدونست اون مغروره ؟ نمیدونست نمیتونه عذر بخواد ؟ میخواست تا ابد قهر بمونه ؟

کم کم داشت عصبانی میشد !
یول چرا انقد احمق و کینه ای بود ؟ اصلا اونی که باید تنبیه میشد چانیول بود .
باید اون رو به خاطر کینه ای بودنش تنبیه میکرد .
یول حق نداشت نادیدش بگیره !

🌸Love The Way You Lie [Completed_chanbaek]🌸 Donde viven las historias. Descúbrelo ahora