Season 2- part 8

2.8K 573 70
                                    

قسمت بعد هم وقتی سی ستاره شد ^^

___

اولین چیزی که بعد از باز کردن در سالن توجهش رو جلب کرد کارتون های خالی ای بودن که حجم زیادی رو جلوی در اشغال کرده بودن..از بین کارتونا رد شد و جلو رفت..یه چیزی عجیب بود..همه جا زیادی ساکت به نظر میرسید

"ک..کای..ش..شیو"

جوابی نگرفت..به سمت اتاق کای رفت و در رو باز کرد
با وارد شدن به اتاق با تخت خالی مواجه شد که روتختی و پتوی مورد علاقه کای روش نبود..در کمد باز بود و هیچ لباس و وسایلی داخلش دیده نمیشد

کمی طول کشید تا درک کنه..پسرا رفته بودن

همونجا روی تخت نشست و نگاه شکتسش رو توی اتاق چرخوند..یه چیزی داشت به قلبش فشار میاورد

پس بلاخره برادراش هم ترکش کرده بودن.

کمی که گذشت و فهمید با نشستن روی تخت و زل زدن به یه نقطه برادراش برنمیگردن گوشیش رو بیرون اورد و شماره کای رو گرفت

"ا..اومدم خو..خونه و..ولی هیچکس نیست"با وصل شدن تماس بلافاصله رفت سر اصل مطلب

"مگه نگفتی دیگه کاری با ما نداری هیونگ؟"کای پر طعنه جواب داد

"ک..کجایین؟"چانیول بی طاقت پرسید

"خونه بابا"

با شنیدن جواب کای دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه ولی کلمات از گلوش خارج نشدن و دهنش رو بست.

احساس پوچی میکرد

"می..میدونم ا..از نظر ش..شما تا اونحد ل..لیاقت ن..ندارم که ازم اجازه بگ..بگیرین و..ولی حد..حداقل خ..خبر می..میدادین"با گذشت چند ثانیه با لحن تلخی گفت

"هیونگ"لحن کای عوض شده بود و ناراحت به نظر میرسید

پوزخندی زد و تماس رو قطع کرد..
از روی تخت بلند شد و در حالیکه حس میکرد یه وزنه صد کیلویی رو گذاشتن روی دوشش به سمت در رفت..باید به شرکت میرفت.

****

نگاه گنگش رو به روبروش دوخته بود و بی حواس طول راهرو رو قدم میزد

قبل از اینکه در اتاقش رو باز کنه صدای منشیش رو شنید

"اقای پارک"

به سمتش چرخید

"مهمون دارین"

در حالیکه به مردی که روی مبل نشسته بود اشاره میکرد با احترام گفت و چانیول تازه تونست کریس رو که پاهاش رو روی هم انداخته بود و نیشخند به لب داشت رو ببینه..

"مدتی میشه چان"

کریس از سر جاش بلند شد و به سمت چان رفت

"ای..اینجا چیکار می..میکنی؟"

چانیول با تعجب کامل به سمتش چرخید و گفت

🌸Love The Way You Lie [Completed_chanbaek]🌸 Onde histórias criam vida. Descubra agora