Part 8

3.4K 648 298
                                    

قسمت بعدی ۱۵ تا ستاره 🌸

--------

بکهیون لباس پوشیده روی مبل روبروی در ورودی نشسته بود و منتظر چانیول بود..با باز شدن در تکیش رو از پشتی مبل گرفت و خودش رو جلو کشید


"دیر کردی"با صدای بلند نارضایتیش رو اعلام کرد


"ب..ببخشید"چانیول در رو پشت سرش بست و مستقیم به سمت اشپزخونه رفت


بعد از گذاشتن جعبه بستنی توی فریزر به سالن برگشت و روبروی بکهیون ایستاد و تیپ بچگونش رو وارسی کرد..شلوارک کوتاه ابی و تی شرت سفید یقه ملوانی که یقش همرنگ شلوارکش بود پوشیده بود و موهای فندوقیش رو چتری توی پیشونیش ریخته بود


"می..میخوای با این ل..لباسا بیای؟"با تعجب گفت و خندش رو خورد


"اره اینبار من میخوام خجالت زدت کنم"با لحنی قاطعانه گفت و از روی مبل بلند شد..جلوتر از چانیول که میخندید حرکت کرد و دستور داد" بریم!"


__________


چانیول در حینی که رانندگی میکرد و فرمون رو هدایت میکرد زیر چشمی بکهیون رو زیر نظر گرفته بود و دلتنگیش رو برطرف میکرد.. طی اون دو روزی که سعی میکرد خیلی به بک توجه نکنه تا دلخوریش رو نشون بده به اندازه ی یه دنیا دلتنگش شده بود و در اخر کسی که طاقت نیاورده بود و برای اشتی پیش قدم شده بود بازم خودش بود


ماشین رو جلوی ساختمون ویلایی دو طبقه ای متوقف کرد و نیم نگاهی به بکهیون که با کنجکاوی اطرافش رو نگاه میکرد انداخت


"ا..اینجا خ..خونه م..من و د..داداشامه ی..یعنی الان ا..اونا ا..اینجا ز..زندگی میکنن م..میخوام ب..به هم م..معرفیتون کنم"خلاصه وار توضیح داد تا بکهیون رو تقریبا اماده کنه


"لعنت..چرا زودتر نگفتی؟"بکهیون وحشت زده به در ماشین چسبید و داد زد"حداقل یه لباس معقول تر میپوشیدم..اوه شت شت شت چرا بهم نگفتی لباسم رو عوض کنم؟"


"گ..گفتی میخوای ش..شرمندم ک..کنی"چانیول خندید و سعی کرد استرس بکهیون رو از بین ببره


بکهیون به چانیول چشم غره رفت و عصبی دستش رو روی دست چانیول که داشت رونش رو میمالید و میخواست ارومش کنه کوبید و اخم کرد"برگرد خونه..من نمیام"


"ا..اروم باش ب..بک قرار ن..نیست ا..اتفاقی ب..بیفته..ل..لباسات خ..خیلی با م..مزن ا..اشکالی نداره"چانیول با لحن دلگرم کننده ای گفت


"نه نمیخوام .. اصلا مگه اونا میدونن تو گی ای؟"با لحن متعجبی پرسید و چشماش رو گرد کرد..حتی تصور اینکه خودش یه روز دوست پسرش رو به بکجون یا بکهو معرفی کنه هم ترسناک بود


"ت..تا حالا د..دلیلی ن..نداشته ب..بدونن ولی ا..الان می..میخوام بهشون ب..بگم چ..چون تو رو د..دارم "

🌸Love The Way You Lie [Completed_chanbaek]🌸 Where stories live. Discover now