Part 9

3.4K 622 187
                                    

پارت بعدی هم وقتی پونزده ستاره شد میزارم ♥️

.

بعد از چند دقیقه بکهیون که از کار یک دفعه ای خودش شرمنده شده بود ، از چانیول فاصله گرفت و برای پنهون کردن خجالتش سرش رو پایین انداخت ، با دودلی شروع کرد به حرف زدن"به خاطر..به خاطر چند شب پیش معذرت میخوام..چون تو گفته بودی منو میبخشی به خاطر همین..اصلا تقصیر خودت بود"جمله ی اخر رو با لحن حق به جانبی گفت و سرش رو دوباره بالاگرفت تا نگاه خیره و مهربون چانیول رو ببینه..اگه میخواست صادق باشه..دلش برای این نگاه تنگ شده بود..این نگاه که با شیفتگی تک تک حرکاتش رو تحسین میکرد


"امشب..امشب کجا میخوابی؟میخوای باز بیرون بخوابی؟"سوالی که ذهنش رو مشغول کرده بود با خجالت پرسید


"ت..تو اتاق"با شنیدن جواب کوتاه چانیول با رضایت سری تکون داد و دوباره روبروی تلوزیون نشست


"خب..حالا دیگه کاریت ندارم..میتونی بری لباست رو عوض کنی!"سعی کرد بی تفاوت به نظر بیاد ولی قلبش با شوق بالا و پایین میشد..حالا میتونست ازش بخواد ماشینش رو بهش امانت بده!


البته این چیزی بود که خودش رو باهاش گول میزد..


_______


تو اغوش چانیول که از پشت بغلش کرده بود جابجا شد و دستش رو از روی شکمش برداشت..به صورتش نگاه کرد..چشماش رو بسته بود و عمیقا خواب بود


لبخند ناخواسته ای روی لب هاش نقش بست..دستش رو اروم جلو برد و روی مژه های چانیول کشید..چانیول تکونی خورد..بکهیون ریز خندید و کارش رو تکرار کرد..چانیول توی خواب غرولندی کرد و چرخید و پشتش رو به اون کرد..بکهیون اخماش رو در هم کشید"بهم پشت نکن گوش دراز"با بداخلاقی اروم گفت و از روی تخت بلند شد


با تنبلی پاهاش رو به سمت اشپزخونه کشید..به اپن تکیه داد و شماره سوهو رو گرفت


"صبح بخیر هیونگ..ببخشید بد موقع زنگ زدم"به محض وصل شدن تماس با شرمندگی زمزمه کرد


"صبح بخیر بکهیون"صدای خواب الود سوهو توی گوشش پیچید


"هیونگ..امم..میخواستم بدونم..ام..توبلدی کیک کاکائویی بپزی؟"


***


یک ساعت بعد با وضعیتی اشفته و لباس های لزج شده روبروی مایکروفر ایستاده بود و ناخنش رو میجوید..برای اون کیک زحمت زیادی کشیده بود پس باید خوشمزه میشد


با خاموش شدن چراغ مایکروفر سریع درش رو باز کرد تا وضععیتش رو ببینه ..به محض برخورد دستش با ظرف فلزی پوستش سوخت..دستش رو ناخوداگاه سریع عقب کشید و فریاد زد"اوچچچ"


دستش بد سوخته بود..انگشتش رو وارد زبونش کرد و محل سوخته شده رو میک زد..ناله ارومی کرد و به بی احتیاطی خودش لعنت فرستاد

🌸Love The Way You Lie [Completed_chanbaek]🌸 Onde histórias criam vida. Descubra agora