_
چند دقیقه بعد در حالیکه روبروی هیچول نشسته بود با نگاهی مشکوک به غذا خوردنش نگاه میکرد و سعی میکرد بفهمه دور و ورش چه خبره
"تو چیزی نمیخوری؟"
"نه من قبل اومدنت قهوه خوردم"جواب هیچول رو داد و خسته از انتظار تکیش رو از صندلی گرفت و به جلو خم شد
"چیزی شده هیونگ؟مثل همیشه نیستی"
هیچول اروم لقمه توی دهنش رو قورت داد و لبخند مضطربی زد..نمیتونست بیشتر از اون این مساله رو به تعویق بندازه..بکهیون بلاخره باید میفهمید
"امم..بکهیون..تو هنوز پارک چانیولو میخوای؟"
با بالا رفتن ابروهای بکهیون متوجه احمقانه بودن سوالش شد و سعی کرد گندی که زده رو جمع و جور کنه
"منظورم اینه که خیلی خوب میشد اگه بیخیالش میشدی..تو زیادی برای اون خوبی..یعنی خیلی خوشگل تری..و باهوش تر..یا نه..یعنی..میخوای با من قرار بذاری؟"
بکهیون واقعا نمیتونست دلیل رفتارای احمقانه هیچول رو حدس بزنه و لحظه به لحظه داشت مشکوک تر میشد
حس بدی که بعد از دیدن دختر رییس لی داشت داشت کم کم به اوج خودش میرسید
"مربوط به اون دخترس؟"سوالش حتی خودش رو هم شوکه کرد
اون فقط میخواست هیچول یه چیزی بگه و از اینکه حس بدش راجع به اون دختر اشتباه بوده مطمعنش کنه..
"کدوم دختر؟لی یوبی؟"هیچول با یه واکنش شتاب زده خودش جواب خودش رو داد و متوجه بالا اومدن نگرانی تو چشمای بکهیون شد..گند زده بود
"امم..راستش..اون دختر..میدونی..شایعه های توی اس ان اس لزوما همشون راست نیستن..مردم کره رو که میشناسی..شایعه سازی زیاد میکنن..و.."
"به پارک چانیول ربط داره؟"بکهیون بین حرفش پرید و با یه لحن جدی پرسید
اروم به چشمای ترسیدش زل زد و پلک زد..برق نگاهش داشت خاموش میشد..
"با لی یوبی نامزد کرده"اروم زمزمه کرد و دید چیزی تو نگاهش مرد..
بکهیون اروم سرش رو تکون داد و بغضی که از گلوش بالا میومد رو اروم قورت داد..میخواست بلند شه و به یه جای خلوت پناه ببره ولی زانوهاش میلرزیدن..
خیلی راحت باور کرده بود..مثل پنج سال قبل شوکه نشد..داد نزد دروغه..داد نزد چانیول هیچوقت اینکارو باهاش نمیکنه..حتی نگفت چانیول قول داده همیشه عاشق اون بمونه..
چانیول اگه تونسته بود ترکش کنه..اگه تونسته بود پنج سال بدون دیدن اون زندگی کنه..اگه انقد دوریش براش اسون بود..پس میتونست با یکی دیگه نامزد کنه..
YOU ARE READING
🌸Love The Way You Lie [Completed_chanbaek]🌸
Fanfiction♥️••●کاپل: چانبک؛ سکای ♥️••○ژانر: رمنس؛ درام، زندگی روزانه، NC+18 ♥️••●خلاصه: چانیول یه بیزنس من موفق و یه دانشجوی برجسته تو دانشگاهشونه. این مرد موفق یه نقص کوچیک تو ظاهرش داره که با همه ی کوچیک بودنش، به چشم اطرافیانش بزرگ میاد. اون لکنت داره و سر...