part 11- the end of season 1

3.9K 628 35
                                    

پارت بعدی رو هم وقتی ۲۰ ستاره شد میزارم ❄
بخش اول هم تموم شد :)

_______________

"من رو چجوری معرفی میکنی؟"حالا که روبروی در بزرگ سالن ایستاده بودند استرس گرفته بود..تابحال توی چنین مهمونی ای شرکت نکرده بود


"دو..دوست پ..پسرم"با خونسردی گفت و کراواتش رو صاف کرد ..نیم نگاهی به صورت زیبا و شوکه بکهیون انداخت و اخماش رو در هم کشید


"او..اونقدر خش..خشگل شدی که دلم نم..نمیخواد کسی جز..جز من ببینتت و..ولی چاره ای ن..نداریم"با ناراحتی گفت و دست بکهیون رو دور بازوش حلقه کرد


شونه به شونه هم وارد سالن شدن..چانیول برای همه ی کسایی که میدید با لبخند سر تکون میداد و لبخند میزد..بکهیون زیر نگاهای کنجکاو مهمون ها با استرس سعی میکرد خودش رو پشت چانیول مخفی کنه و زیاد توی دید نباشه..این اولین بار بود توی جشنی شرکت کرده بود که پر از ادمای معروف و مهم بود.


برخلاف اون چانیول کاملا اعتماد به نفس داشت و راحت قدم برمیداشت..انگار به دنیا اومده بود تا متعلق به همونجا باشه


"اوه چانیول پسرم بیا اینجا"


مردی با موهای جوگندمی و قد بلند چند قدم دورتر با دیدن چانیول دست تکون داد و از پشت میز بلند شد


چانیول لبخند مودبانه ای زد و برای کم کردن استرس بکهیون دستش رو اروم فشار داد


دل تو دل بکهیون نبود..قلبش با هیجان توی سینش بالا و پایین میشد..چانیول واقعا میخواست اون رو دوست پسرش معرفی کنه؟از اون جامعه ای که توش همجنس گرایی رسوایی محسوب میشد نمیترسید؟


به ناچار به دنبال چانیول به سمت میز دایره ای قدم برداشت..رنگ از صورتش پریده بود


"اقای ک..کیم خو..خوب هس..هستین؟"چانیول با ژستی جنتلمنانه با مرد دست داد


مرد بعد از کمی خوش و بش به بکهیون که کمی دور تر با حالتی معذب ایستاده بود نگاه کرد


"شما باید بیون بکهیون باشی درسته؟چانیول زیاد دربارت حرف میزنه"


بکهیون با کنجکاوی به چانیول که به سمتش چرخیده بود و با لبخند نگاش میکرد خیره شد..چانیول راجع به اون حرف زده بود؟چی گفته بود؟


"بذ..بذارین مع..معرفی کنم د..دوست پس..پسرم بیون بک..بکهیون بک..بکهیون اقای کیم م..مدیر اجرایی و این خ..خانم زیبا هم هم..همسرشون هستن"و به زنی که تازه از پشت میز بلند شده بود اشاره کرد


بکهیون که با دیدن صورت های مهربون روبروش ترسش ریخته بود قدمی به جلو گذاشت و اروم با تک تک افراد پشت میز دست داد..چانیول همه رو با ارامش بهش معرفی کرد و بکهیون لحظه به لحظه اروم تر میشد

🌸Love The Way You Lie [Completed_chanbaek]🌸 Onde histórias criam vida. Descubra agora