خب عسلای من نفس عمیق بکشین و خودتون و آماده کنین برای خوندن پارت آخر :) ❤️
بکهیون خسته بود. با اینکه مسعولیت آماده کردن غذا ها نصفش با یول بود و اون نصف دیگشون هم که مسعولیتش با اون بود رو از بیرون خریده بودن، باز هم احساس خستگی میکرد.
پاهاش درد میکرد و تو سرش نبض میزد.
خودش رو روی تخت پهن کرده بود و به در نیمه باز اتاق خیره بود.
مهمون ها رفته بودن و چانیول تنهایی توی سالن داشت اشغال ها رو جمع میکرد.-ولشون کن. فردا میگیم یکی بیاد همه جا رو تمیز کنه.
از همونجا داد زد و تو دلش آرزو کرد چانیول به حرفش گوش کنه.-خو..خوشم نمیاد اینجوری. یه ذره دیگه مونده میام.
انگار چانیول قصد نداشت دست از به زحمت انداختن خودش بکشه.
آهی کشید و به پهلو چرخید. اگه اونقدر خسته نبود، میرفت سالن و بهش کمک میکرد ولی واقعا تواناییش رو نداشت و این حس وسواس و مسعولیت پذیری چانیول که داشت بهش حس عذاب وجدان میداد، روی اعصابش بود.
پوف کلافه ای کرد و دوباره پهلو به پهلو شد.
چرا چانیول نمیومد؟
ده دقیقه دیگه طول کشید تا کار چانیول تموم شه.بعد از اینکه وارد اتاق شد یک راست به سمت کمدش رفت و مشغول عوض کردن لباس هاش شد.
بکهیون دستش رو زیر سرش گذاشته بود و از همونجا بدن برنزش رو دید میزد.
-شیکم در آوردی.چانیول داشت شلوارکش رو میپوشید
-اوه، اره..ی..یه مدته سرم شلوغه نرفتم باشگاه. باز باید برم.
و بعد به سمت تخت قدم برداشت.-نمیخواد. الآنشم خوبی
بکهیون در حالیکه کمرش رو از روی تخت بلند میکرد با یه صدای خواب آلود گفت و منتظر شد چانیول باسنش رو روی لبه تخت بگذاره.بعد از اینکه چانیول تو پوزیشن معمول نشست، پشت سرش جا گرفت و برای اینکه راحت باشه خودش هم پاهاش رو از دو سمت کمر چانیول آویزون کرد.
-امروز روز سختی داشتی؟
و با کف دستش آروم کتف چانیول رو مالش داد.چانیول ناله ای کرد.
-ب..بد نبود.-منم سرم شلوغ بود. خسته شدم.
-میخوای تو بشینی من ماساژت بدم؟
چانیول سریع به سمتش چرخید.نوچی کرد
- تو بلد نیستی. فقط بیشتر دردم میاری.-سعی میکنم درست انجامش بدم.
چانیول داشت پافشاری میکرد.-نه نمیخواد.
بی حوصله گفت و مشغول مشت کوبیدن به کمر پسر بزرگتر شد.سه دقیقه کامل تو سکوت کارش رو تکرار کرد و آخر نتونست طاقت بیاره و دست از ماساژ دادن دوست پسرش کشید
YOU ARE READING
🌸Love The Way You Lie [Completed_chanbaek]🌸
Fanfiction♥️••●کاپل: چانبک؛ سکای ♥️••○ژانر: رمنس؛ درام، زندگی روزانه، NC+18 ♥️••●خلاصه: چانیول یه بیزنس من موفق و یه دانشجوی برجسته تو دانشگاهشونه. این مرد موفق یه نقص کوچیک تو ظاهرش داره که با همه ی کوچیک بودنش، به چشم اطرافیانش بزرگ میاد. اون لکنت داره و سر...