chapter 13

2.5K 403 260
                                    


هری سمت لاکر لویی رفت و بهش تکیه داد و دستاشو روی سینه بهم گره زد

:تو الان باید با من خوب باشی نه اینکه قهر کنی , من کلی با زین حرف زدم , باید قیافه اشو میدیدی

لویی لباس هاشو توی لاکر گذاشت و نگاهی به هری کرد , اصا بفکر زین نبود , تنها سوال ذهنش این بود , دیشب حتما خواب دیده ,چون هری اصلا هیچی درمورد دیشب نمیگفت , لویی با خودش فکر کرد بهتره یه موقعیت بهتر برای حرف زدن پیدا کنه

:خب حالا قراره منو کجا ببری?

:خب عزیزم این یه جلسه ی معارفه با یه آدم مهمه ,  یادته اون روز مجبورت کردم کت شلوار بخری? برا این روز بود , حالام زود باش تا آماده بشی دیر شده

لبخند زدمو سرمو تکون دادم , و راه افتادیم سمت خونه
........................

هری داشت با تلفن حرف میزد و من آماده شده بودم 
موهامو کمی کج کردم و نگاهی خودم انداختم , نکنه ادوارد از قیافم بدش بیاد! آه خیلی استرس دارم

هری داشت با تلفن حرف میزد و من آماده شده بودم  موهامو کمی کج کردم و نگاهی خودم انداختم , نکنه ادوارد از قیافم بدش بیاد! آه خیلی استرس دارم

Oops! Questa immagine non segue le nostre linee guida sui contenuti. Per continuare la pubblicazione, provare a rimuoverlo o caricare un altro.

Louis outfit💊

خب یکم پر زرق و برق بنظر میرسم و ازش متنفرم , هرچند دوست نداشتم هری برام خرج کنه ولی خب گفت لازمه ,البته پول کفش هارو خودم دادم ,هرچند بنظرم ونس هام بهترن

صدای هری رو شنیدم
:خواهش میکنم یه چیز عجیب نپوش خواهش میکنم

خب انگار مهمون ما سلیقه ی عجیبی داره .

نگاهی به هری انداختم ,و بعد به خودم ,آه اون همیشه عالیه

نگاهی به هری انداختم ,و بعد به خودم ,آه اون همیشه عالیه

Oops! Questa immagine non segue le nostre linee guida sui contenuti. Per continuare la pubblicazione, provare a rimuoverlo o caricare un altro.

Harry outfit💊
.....................

دم یه رستوران خیلی شیک توقف کرد و وقتی پیاده شد منم پیاده شدم ,یکم دستپاچه ام , استرس دارم و ....دم ,بازدم...لویی آروم باش
سویچ رو به مردی داد و دست منو گرفت
:فقط مثل همیشه مودب باش ,همه چی خوب پیش میره

TWINSDove le storie prendono vita. Scoprilo ora