.
.
ادوارد دستشو روی موهای کت کشید
:اشکال نداره کت , تو نمیدونستی ,دیگه گریه نکن ,... چرا انقد دور بر من همه گریه میکننلویی سمت ادوارد رفت و دستشو گرفت
:بیا بشین روی تختت , باید استراحت کنیادوارد دست لویی رو گرفت و از کنار کت بلند شد
کت اشکاشو پاک کرد و از روی زمین بلند شد , نمایشش بعد از دویدن توی خونه و بغل کردن ادوارد و افتادن زمین و کلی گریه کردن تموم شده بود تقریبا , روی صندلی نشست
:اگه اتفاقی میفتاد هرگز ..هرگز خودمو نمیبخشیدم
:به این میگی چی?...این اتفاق نیست? البته که نیست , تو بوجودش اوردی
:لویی ,لطفا , میبینی که , اون که نمیخواسته منو بکشه که
:اره معلومه
لویی کلافه بالشت ادوارد رو مرتب کرد و کنارش نشست
:لویی ,میشه بیرون منتظر باشی?
:چرا?
:میخوام با کت حرف بزنم , لطفا
لویی میدونست ادوارد بهش دروغ نمیگه پس بعدا همه چیزو ازش میپرسید ,نگاه پر از نفرتی به کت انداخت و از اتاق بیرون رفت
در که بسته شد ادوارد نگاهشو به کت داد
:حالا بهم بگو جریان چیه:ج جریان چی? مطمئنی تاملینسون پشت در نیست?
:لویی شعور کافی برای این کارو داره , بهتره بحث و عوض نکنی , تو منو میشناسی ,نذار خودم ته مارجرا رو در بیارم , زودباش بگو اون شب چه اتفاقی افتاد
:مگه ...یادت نمیاد?
:تو فکر کن نه ...بگو
:خب ,خب ,... آم ,اونشب اومدم خونه ات و تو از سر کار اومدی و سردرد داشتی ,عاممم... خب , گفتی نمینوشی ,میدونی من شمپین خریده بودم ... و ... تو یعنی ما ,یکم حرف زدیم و بعد نمیدونم چی شد , میدونی ,من ,... من سمتت اومدم و بوسیدمت و .. تو .. منو پس زدی ,... ولی بعدش ... خیلی ,میدونی , .. اخرش به جاهای باریک کشید که تاملینسون و هری اومدن و ....
:میدونی داری چرت میگی مگه نه? .... چرا باید اینکارو کرده باشم ! ... برام مهم نیست اگه هر کسی یه جور منو شناخته ,من خودمو خوب میشناسم , کسی که تو داری درموردش حرف میزنی من نیستم
:باشه ... باشه .... تو فقط , فقط بلدی از احساست دیگران استفاده کنی , تا لویزا بود من نفر دوم بودم ,حالام این پسره , تو اونشب با لذت خواب....
:اگه بخوای ادامه بدی چشممو روی دوستیمون میبندم کت
:حقیقت تغییر نمیکنه , تو اون شب با من بودی , ... بهتره لویی رو به حال خودش بذاری , اون پسر گناهی نکرده که بین شما دوتا پاس داده میشه , بذار هری زندگیشو جمع و جور کنه , ... یک بار هم که شده تو مسائل عشقیش دخالت نکن , و ...فقط ولشون کن , اگه عاشقشی ,و به هری اهمیت میدی ,باید اینکارو بکنی

YOU ARE READING
TWINS
Fanfiction❌Complete❌ ژانر : اجتماعی _رومنس #1 stylinson #2 larry #3 louisandharry #20 onedirection &...💙💚 وقتی بین دوست داشتن و عشق فاصله ای نیست اما تفاوت زیادی بین این دو کلمه اس مثلث عشقی دو قلوهای استایلز 💚💙💚و لویی این یه داستانه برای لرری (لدوارد)...