.
.
."تو بهم علاقه داشتی , ولی بهم گفتی برم ... تو قاتل منی ...تو قاتل منی "
هری چشماشو باز کرد , نفس هاش تند تند دم و باز وم میشدن و عرق سرد روی گردنش سُر میخورد , دستشو روی گردنش کشید و روی تخت نشست لیوان آب رو برداشت و سر کشید
هوا تاریک بود , به ساعت نگاه کرد که 4:05 صبح رو نشون میداد
پایین عرق گیرش رو سمت گردنش برد و خودشو خشک کرد و سمت لویی کج شد و بغلش کرد و چشماشو بست:دوست دارم لویی ,تو رو به کسی نمیدم , نه اینبار نه
سر لویی رو بوسید و کنارش بخواب رفت .
صبح با صدای الارم گوشیش بیدارشد که دید لویی توی تخت نیست , لویی همیشه صبح ها زودتر پا میشد , از یه زمانی به بعد !
پتو رو کنار زد و با عرقگیر و شلوارکش سمت دستشویی رفت و کارهاشو انجام داد ,برگشت و با حوله صورتشو خشک کرد و اما فکر کرد بهتره بره حمام
بعد یه دوش سریع بلاخره لویی رو دید که جلوی اینه مشغول نگاه کردن به خودشه
:صبح بخیر لاو
:صببخیر هری
:چند دقیقه صبر کن با هم بریم
لویی لبخند زد
:اوه نه هری , من با ماشین خودم میامهری حوله رو پرت کرد روی تخت
:چیه نکنه دوست نداری با ....لویی سرشو تکون داد و سمت هری چرخید
:خدای من ,....اگه با تو بیام شب باید چهار ساعت اضافه وایسم تا تو منو برگردونی خونههری که حرفشو منطقی دید از تلاش دست برداشت و سمت کمدش رفت تا لباس بپوشه
:برای نهار بیا دفتر خودم پس
:باشه , باید با هم حرف بزنیم
:درمورد چی?
:تا وقت نهار , ... من باید برم هری من مثل تو رئیس نیستم
خندید و کیفشو برداشت و از کنار هری گذشت و از اتاق بیرون رفت , اونقدر سریع که هری نتونست چیزی بگه ,حتی یه خدا نگهدار
هری نفسشو بیرون داد و لباس هاشو عوض کرد و روی تخت نشستو سرشو بین دستاش گرفت
:ادوارد ,ادوارد ادوارد ... مشکل همیشگی من , چرا تموم نمیشی
دستشو روی رانهاش گرفت و بلند شد و سمت در رفت
..................
وارد اتاق کارش شد و پرونده هارو مثل هرروز به ترتیب تاریخ گوشه ای از میز بزرگش چید
تاریخ ۱۷.می
هری به تاریخ خیره شد
"حالا نه منو داری نه ادوارد و ... تو یه آشغالی امیدوارم که بمیری ...:تو جدی نمیگی هری
:همین الانم ادوارد ازت متنفره , هه دنبال چی بودی که اونو به من ترجیح دادی

CITEȘTI
TWINS
Fanfiction❌Complete❌ ژانر : اجتماعی _رومنس #1 stylinson #2 larry #3 louisandharry #20 onedirection &...💙💚 وقتی بین دوست داشتن و عشق فاصله ای نیست اما تفاوت زیادی بین این دو کلمه اس مثلث عشقی دو قلوهای استایلز 💚💙💚و لویی این یه داستانه برای لرری (لدوارد)...