.
.
.گوشی رو دراورد و شماره رو گرفت
:من الان رو به روی کافه هستم , .... باشه , نه بیرونن دارم میبینمشون , باشهدر ماشین رو باز کرد و وارد پیاده رو شد , صدای کفش هاش در اصطحکاک با سنگفرش ,حس خوبی بهش میداد , دستشو زیر موهاش زد و گوشیشو داخل جیب جین تنگش فرو برد
............
ادوارد نوشیدنیشو تموم کرد و منتظر لویی موند , به ساعتش نگاه کرد
:خب لویی من فقط چند دقیقه دیگه وقت دارم دارلینگ , هری باهات برای شام قرار نداره ?
:تو چقد راحت با همه چی کنار میای
:منظورت اینه که راحتم که با هری هم قرار میذاری?
:یه جورایی
:چون هر اشتباهی جای یه جبران رو داره , برادرمه , و میدونم دوست داره , اینکه ازت نگذشتم چون واقعا بهت علاقه دارم , پس منتظر میمونم تو بهترین خودتو انتخاب کنی , فشار من روی تو یا هری چیزی رو درست نمیکنه
:کاش هری هم مثل تو.....
با دیدن دختر موشکلاتی که دستاشو از پشت روی چشمای ادوارد گذاشت و با حالت اغوا گرانه ای خم شد و سرشو نزدیک گوش ادوارد برد , حرفش نصفه موند , 'این دیگه کدوم خریه ?'
ادوارد سریع دستای طرف رو برداشت و از روی صندلی بلند شد و عصبی داد زد
:به چه جراتی دستتو به م.....
وقتی تونست صورت دختر رو ببینه ابروهاشو بالا داد و نفسشو بیرون داد
:کَت! ...
:آره ادوارد استایلز ,خود خودشه
دستشو سمت کمربند اد برد و اونو تکون داد
:اینجا چیکار میکنی?
دست کت رو از خودش جدا کرد
:یه جوری میگی انگار تو نخواستی اینجا باشم ...به هر حال من الان اینجام
ادوارو کمی گیج شد , یعنی چی اون خواسته بود?
:من!..... نگاهی به لویی کرد
:خوشحال شدم از دیدنت بذار معرفی کنم ....لویی این خانوم اسکات هستش ,کترین اسکات که من بش میگم کت , یه دوست خیلی قدیمیه , و کت ..... این پسر که میبینی ... لویی تاملینسونه , و امیدوارم در اینده بتونم با اسم همسرم صداش کنم
أنت تقرأ
TWINS
أدب الهواة❌Complete❌ ژانر : اجتماعی _رومنس #1 stylinson #2 larry #3 louisandharry #20 onedirection &...💙💚 وقتی بین دوست داشتن و عشق فاصله ای نیست اما تفاوت زیادی بین این دو کلمه اس مثلث عشقی دو قلوهای استایلز 💚💙💚و لویی این یه داستانه برای لرری (لدوارد)...