chapter 29

2.3K 343 418
                                    

.
.
.

گوشی رو دراورد و شماره رو گرفت
:من الان رو به روی کافه هستم , .... باشه , نه بیرونن دارم میبینمشون , باشه

در ماشین رو باز کرد و وارد پیاده رو شد , صدای کفش هاش در اصطحکاک با سنگفرش ,حس خوبی بهش میداد , دستشو زیر موهاش زد و گوشیشو داخل جیب جین تنگش فرو برد

............

ادوارد نوشیدنیشو تموم کرد و منتظر لویی موند , به ساعتش نگاه کرد

:خب لویی من فقط چند دقیقه دیگه وقت دارم دارلینگ , هری باهات برای شام قرار نداره ?

:تو چقد راحت با همه چی کنار میای

:منظورت اینه که راحتم که با هری هم قرار میذاری?

:یه جورایی

:چون هر اشتباهی جای یه جبران رو داره , برادرمه , و میدونم دوست داره , اینکه ازت نگذشتم چون واقعا بهت علاقه دارم , پس منتظر میمونم تو بهترین خودتو انتخاب کنی , فشار من روی تو یا هری چیزی رو درست نمیکنه

:کاش هری هم مثل تو.....

با دیدن دختر موشکلاتی که دستاشو از پشت روی چشمای ادوارد گذاشت و با حالت اغوا گرانه ای خم شد و سرشو نزدیک گوش ادوارد برد , حرفش نصفه موند , 'این دیگه کدوم خریه ?'

با دیدن دختر موشکلاتی که دستاشو از پشت روی چشمای ادوارد گذاشت و با حالت اغوا گرانه ای خم شد و سرشو نزدیک گوش ادوارد برد , حرفش نصفه موند , 'این دیگه کدوم خریه ?'

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

ادوارد سریع دستای طرف رو برداشت و از روی صندلی بلند شد و عصبی داد زد

:به چه جراتی دستتو به م.....

وقتی تونست صورت دختر رو ببینه ابروهاشو بالا داد و نفسشو بیرون داد

:کَت! ...

:آره ادوارد استایلز ,خود خودشه

دستشو سمت کمربند اد برد و اونو تکون داد

:اینجا چیکار میکنی?

دست کت رو از خودش جدا کرد

:یه جوری میگی انگار تو نخواستی اینجا باشم ...به هر حال من الان اینجام

ادوارو کمی گیج شد , یعنی چی اون خواسته بود?

:من!..... نگاهی به لویی کرد

:خوشحال شدم از دیدنت بذار معرفی کنم ....لویی این خانوم اسکات هستش ,کترین اسکات که من بش میگم کت , یه دوست خیلی قدیمیه , و کت ..... این پسر که میبینی ... لویی تاملینسونه , و امیدوارم در اینده بتونم با اسم همسرم صداش کنم

TWINSحيث تعيش القصص. اكتشف الآن