.
.
.
.هری روی کاناپه دراز کشید , زین خودشو روی مبل ولو کرد و لویی کنار مبل روی زمین نشست
زین:خدایا دارم از خستگی پاره میشم
هری: منظورت از پاره چیه!
:حس میکنم ماهیچه هام داره از هم باز میشه
:اوکی , به پاره شدن ادامه بده
ادوارد کتشو دراورد و سمت طبقه ی بالا رفت
زین نگاهی به ادوارد انداخت , با پایین ترین تُن صداش گفت
:مطمئنی با آیرن من نسبتی نداره ?
هری خواست چیزی بگه که لویی با یه لبخند پر افتخار جواب داد
:ادی هر شب ورزش میکنه , صبح قبل کار هم میره بوکس , بایدم انقد قوی باشه
زین گوشه ی لبشو بالا برد
:یه جوری میگه انگار داره از خودش حرف میزنه:خودم نه ولی دوست پسرم که هس
هری چشماشو چرخوند
:بچه اید مگه , بس کنیدزین : شام چی داریم ?
ه: ادوارد سفارش میده
لویی از جاش بلند شد
:من چرا وقتمو با شماها تلف میکنم ! میرم پیش ادیهری: ایشون تو حموم بسر میبرن
لویی: ببرن که ببرن , من میرم
زین:خب اینطوری ما تا فردا باید برای شام صبر کنیم !
لویی : خفه شو زیننننن
و با حرص از پله ها بالا رفتزین : واقعا رفت حموم !
هری: نمیره بابا ,اگه اخلاق ادوارد و بدونه نمیره
زین : چه اخلاقی ?
هری : وقتی کسی خونه باشه ... میدونی , به لویی دست نمیزنه
زین :اووووو , اخلاقای عجیبی داره
هری سرشو تکون داد و به دستاش نگاه کرد
ز : وای من عاشق چیزایی شدم که نهار خوردیم , مخصوصا اونیکه توش برنج داشت
ه: باش بابا , من میرم تو اتاق بخوابم , هر وقت شام حاضر شد صدام کن
ز: منم رو همین کاناپه میخوابم , نگران نباش بیدارمون میکنن
هری حوصله نداشت جواب زین رو بده پس دستشو تکون داد و بعد وارد اتاق شد
...................
زین با دست به یکی از غذا ها اشاره کرد
:اونو به من میدی?هری غذا رو سمت زین کشید
:همه اش مال خودت , از صب مارو کشتیلویی شروع کرد خندیدن
:فکر کنم اگه با حرف های زین جلو بریم کل غذاهای سر میز میشن "اون"
KAMU SEDANG MEMBACA
TWINS
Fiksi Penggemar❌Complete❌ ژانر : اجتماعی _رومنس #1 stylinson #2 larry #3 louisandharry #20 onedirection &...💙💚 وقتی بین دوست داشتن و عشق فاصله ای نیست اما تفاوت زیادی بین این دو کلمه اس مثلث عشقی دو قلوهای استایلز 💚💙💚و لویی این یه داستانه برای لرری (لدوارد)...