chapter 20

2.4K 372 214
                                    

هری خودشو از لویی بیرون کشید و کنارش دراز کشید و به صورت خیس عرقش نگاه کرد

:چقدر زیبا بنظر میرسی لاو

لویی نیمه جون لبخند زد و چشمهاشو بست

:باید دوش بگیریم عزیزم , چند ساعت دیگه پرواز داریم

لویی خودشو بیشتر توی تخت مچاله کرد

:خواب ماتلرهبزبلل

:چی? ..... بلند شو لاو ,....خودم میبرمت حموم

زیر بدن لویی رو گرفت و اونو با خودش برد

:نههههه بذارم زمین ,..... من میخوام بخوابممممم

.................

لیام  از ماشینش پیاده شد و سمت فرودگاه رفت وارد محوطه شد و گوشیشو از جیبش دراورد

:هی نایل ,... اره از کدوم طرف بیام ? باشه قسمت A میبینمت

لیام تلفنشو توی جیبش گذاشت و بعد چند دقیقه راه رفتن بلاخره نایل رو دید ,البته تنها نبود ... زین هم اونجا بود , و خدا میدونه چه چیزی تونسته زین رو کنار نایل قرار بده و جااب اینه که ادوارد اینجا نیست ,البته رئیس جمهور که نیستن ,اما خب برادر و دوست پسر برادرش که هستن !

لیام افکارشو تموم کرد و مستقیم سمت نایل رفت و بهش دست داد و بعد به زین

:سلام بچه ها .... چقدر دیگه میرسن?

ن: تو بورد زده بود ۲۰ دقیقه که الان ..... پنج دقیقه ازش مونده

ل:خب پس الاناس که پیداشون شه

زین رفت و روی صندلی نشست , فاصله گرفتن از اون دونفر براش بهتر بود ,صاحب دوست دختر قبلیش و رفیق  کسی که بخونش تشنه اس!

کمی با گوشیش ور رفت که لیام کنارش نشست

:هی

زین روشو سمت لیام کرد

:من ... هیچ وقت تورو قضاوت نکردم , و اینکه ازت بدم نمیاد

دستشو سمت زین برد

:ما اینجا همه با هم رفیقیم ?

زین لبخند کجی زد و دست لیام رو فشار داد

:انتخاب درستی هستی

:برای چی?

:برای پری , ... نگران نباش ,من نمیخام بخاطر چیزی که از دست رفته دیگه تلاش کنم ,.... تا الانشم کلی ضربه خوردم و خیلی هارو از دست دادم , یکی مثل لویی ,و حالا دارم هری رو هم از دست میدم .... بهتره به زندگیم بچسبم

:تصمیم درستی گرفتی مرد

نایل:هی هی اینجااااا

با صدای نایل لیام سرشو بالا گرفت و لویی و هری رو دید

لیام:بلند شو ,اومدن  , .... هی هری , لویی خوش اومدین

زین بلند شد و با لبخند سمتشون رفت لویی رو بغل کرد

TWINSحيث تعيش القصص. اكتشف الآن