:بشین
هری روی مبل رو به روی ادوارد نشست و انگشت هاشو بهم گره زد
:خودت شروع میکنی یا من !
هری سریع جواب داد
:لویی رو بردم خونه و براش پرستار گرفتم ,به زین گفتم تا وقتی مشکلشو با خودش حل نکرده با هم دوستی ای نداریم , اخر شب ها دیگه نمینوشم ,و ....دیگه نمیدونم چه گندی زدم و باید درستش کنم ادوارد من ...من واقعا متاسفم ,خودت اینو میدونی
:فقط یادت نره اولویت تو, خانوادت هستن
:و لویی?
:اون جزئی از خانواده ی توئه هری , و در مورد دیشب ,دیگه اون بحث و پیش نکش
:بحث کارش? ....ادوارد ! لویی نباید برگرده اونجا چرا دیشب وقتی بهش گفتم باید بیاد توی شرکت کار کنه مخالفت کردی? ... گاهی نمیفهمم بهش اهمیت میدی ,یا نمیدی !
:اگه نمیتونی از چشمات خوب استفاده کنی ,بهتره یکم از احساست یا علقت کمک بگیری , ندیدی چطور حرف میزد? تاملینسون نمیخواد زیر دستت کار کنه و پول تورو تو جیب داشته باشه , اونجوری حس میکنه یه bitch که داره مفت میخوره و زندگی میکنه ,تاملینسون همچین جنسی نداره هری, اگه اینجوری بود میومد و تو یکی از طبقه های این خونه ی درن دشت تورشو پهن میکرد و لنگر هاشو سفت به زمین میزد , حداقل جلوی من دیگه باهاش بحث نکن , تو خوردش میکنی
:یعنی اینطوری فکر میکنه!....ولی من قصد تحقیرشو ندارم
:جفتتون تک بعدی هستین ,امیدوارم یکم پیشرفت کنید ,و اینکه اون بسته ها برای شماست , .... وقت منم بیشتر از این نگیر و لطفا برو خونه
هری بسته هارو نگاه کرد
:اوه ادوارد!!!
خواست سمت ادوارد بره و بغلش کنه
:به من دست زدی نزدیا , تو ۱۰ سالت که نیست ,برو بیرون کلی کار دارم
هری خندید و با دست براش بوس فرستاد
:تو شش دقیقه از من بزرگتر نیستی ,تو چند سال بزرگتری ,دوست دارم
قبل اینکه اتفاق بدی براش بیفته اتاق رو ترک کرد و سمت خونه رفت
................
پاتریشیا ,پرستار لویی وسایلش رو جمع کرد و خواست بره که هری وارد خونه شد
:اوه اقای استایلز
:سلام پاتریشیا , حال لویی چطوره?
:کاملا خوب هستن بخیه ها هم کم کم محو میشن , براشون یه خمیر دست ساز و یه کرم گذاشتم کنار ,اقای استایلز گفتن قراره برید سفر ,پس من اونهارو داخل یه کیف کنار تختشون گذاشتم
:ممنونم ازت روز بخیر
بسمت طبقه ی بالا رفت و در زد و وارد اتاق شد
![](https://img.wattpad.com/cover/183101804-288-k621192.jpg)
VOUS LISEZ
TWINS
Fanfiction❌Complete❌ ژانر : اجتماعی _رومنس #1 stylinson #2 larry #3 louisandharry #20 onedirection &...💙💚 وقتی بین دوست داشتن و عشق فاصله ای نیست اما تفاوت زیادی بین این دو کلمه اس مثلث عشقی دو قلوهای استایلز 💚💙💚و لویی این یه داستانه برای لرری (لدوارد)...