TWINS

chapter 24

🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶

:الو هری?..... هنوز برنگشتی?.... نه من خوبم ...نه هروقت برگشتی درموردش حرف میزنیم .... خب پس پنج ساعت دیگه اینجایی?....باشه ...فعلا

ادوارد واقعا از سردرد و بی خوابی کلافه شده بود فکر میکرد هری برگشته و پیش لوییه ....اما حالا نگران لویی بود

دکمه پیجر رو فشار داد
:سلام کلودیا ...وقت بخیر .... به اقای مالیک بگو بیاد دفترم ...ممنون

بعد چند دقیقه در اتاقش به صدا دراومد و به زین اجازه داد بیاد داخل

:وقت بخیر اقای استایلز چه کمکی ازم بر میاد?

:مالیک من باید برم خونه .... این مربوط به سهام گلوریاست لطفا بعد ده دقیقه هر پارتشو به صورت حسابای زیر انتقال بده .... یادت نره هر ده دقیقه یه حساب

:حتما نگران نباشید

زین رفت و پشت کامپیوتر کمکی نشست و ادوارد برگه هارو رو به روش گذاشت و براش توضیح داد

:بیست دقیقه دیگه شروع کن

:بله ...حتما

ادوارد کتشو برداشت و بعد خروج از ساختمون وارد ماشین شد
:جو برو خونه و تا نرسیدیم به هیچ وجه صدام نکن

سرشو روی پشتی صندلی داد و سعی کرد یکم بخوابه

حس کرد فقط دو دقیقه گذشته چشماشو باز کرد و دید جو از دریچه ی کوچیک کابین جلو داره صداش میزنه
:رسیدیم قربان

:اوهوم

چشماشو مالید و وارد خونه شد سمت اتاق هری رفت ولی لویی رو اونجا پیدا نکرد

:آمانداااا?....آمان...

:بله آقا?

:تاملینسون کجاست?

:صبح همونطور که گفتید بهشون غذا دادم و قرص ها رو هم خوردن ....بعد گفتن باید برن سر کار .... من گفتم شما گفتم که نره ولی خب

:چرا گذاشتی بره ? بهت گفتم نذار برهههه .......

به محض اینکه قیافه ی ترسیده ی آماندا رو دید از داد زدنش پشیمون شد

:نباید داد میزدم ....من یکم سردرد دارم ببخشید 

:معذرت میخوام که نشد جلوشو بگیرم

:اشکالی نداره آماندا ,...

گوشیشو دراورد و روی کاناپه دراز کشید
:....الو?.....تاملینسون چرا خونه نیستی?.......نه من نیومدم خونه تورو چک کنم........ خب?........یعنی حالت خوبه?........ معلومه که نه به من چه!........... نه اومدم یکم بخوابم ..... وقتمو نگیر ...فعلا

به ساعتش نگاه کرد .... شاید اگه دارو هاش نبودن میتونست یه رو نخوابیدن رو تحمل کنه اما اون باید  در طول روز ۷ ساعت میخوابید ولی بلطف کار فشرده فقط پنج ساعت وقت خواب داشت که اونم بخاطر لویی شده نیم ساعت!