CHAPTER 3 S2

1.8K 306 188
                                    


.
.
.
.
کلودیا با عجله وارد اتاق هری شد و در رو محکم بست

:اینجا چه خبره هری?

هری بدون اینکه نگاهش کنه پرونده رو بست و برگه ای رو از داخل کشو بیرون اورد

:چی چه خبره ?

:برای اولین کار رسمی لویی رو میفرستی ایتالیا ? تو چی فکر کردی ! که همه چی الکیه ? اونجا خیلی جای حساسیه ,حتی فرانکلینسون برای شرکت جی وای پی داره میره اونجا , بعد تو لویی رو میفرستی?

:واقعا فرانکلین داره میره ایتالیا ?

کلودیا دستاشو زیر بغلش زد و بدنشو یه طرف داد

:اوووو از همه چیزم با خبری که

:شماها وظایفتونو تو رسوندن خبر ها درست انجام نمیدید

:من فکس نیوز نیستم هری , پرواز چه ساعتیه ? بهتره فرانک و بفرستی و انقد کله شق نباشی

:بفرما بفرما بیا جای من بشین ,متاسفم که تا الان یه اتاق دیگه بودی

:هری خواهش میکنم , یه خطا کل سهاممونو تو نیویورک جا به جا میکنه

:برام مهم نیست الان کیا دارن به ایتالیا میرن ,لویی باید یه محک جدی بخوره , و نهایت ضرر ما چیز زیادی نمیشه , پس لطفا از همون در که اومدی برو بیرون

کلودیا سرشو تکون داد
:ادوارد واقعا دیوونس , چطور شرکت و رها کرد من نمیدونم ولی مطمئنم دیوونه شده

در رو باز کرد و از اتاق بیرون رفت

هری باز پرونده رو باز کرد و ادامه داد
:هوففف همیشه از سرو کله زدن با این جنس متنفر بودم

.................

لویی چمدونش رو جا داد و روی صندلیش نشست

دفترچه ای از داخل کیف دستیش بیرون اورد و رو به روی خودش گذاشت

:خب ,اول میرم به هتل بعد , ....

دور کلمات رو خط کشید

:ساعت پنج عصر جلسه شروع میشه , ...خب فکر نکنم بتونم توی شهر بگردم چون برا فردا بلیت برگشتمو میگیرن

آهی کشید و خودشو به صندلی چسبوند

:اگه ژاپن میرفتم همه چی فرق داشت ,چقد این سفر کسل کنندس

مهماندار با چرخ نوشیدنی ها از کنار رد شد
:ببخشید آقا چیزی میل دارید

:نه ممنونم

لویی سرشو کج کرد و بیرون رو نگاه کرد و هدست گذاشت تا بتونه کل راه رو با آهنگ به پایان برسونه

.............

لویی وارد سالن هتل شد و کارتشو نشون داد و کلید اتاقش رو تحویل گرفت , از اسانسور بالا رفت و بعد رسیدن به اتاقش چمدونشو جا گذاشت و مستقیم رفت سمت بالکن

TWINSWhere stories live. Discover now