TWINS

chapter18

۳ سال قبل

توی حیاط بزرگ خونه ی پدریش بعد مهمانی باربیکیو روی صندلی کنار درخت ها نشستن.

ادوارد پیشونی لویزا رو بوسید
:مادرت خیلی مهربونه اِدی

:اون فرشته ی قلب منه

لویزا ضربه ی آرومی به سینه ی ادوارد زد
:پس من توی قلبت چیکاره ام?

:مسئول نوشیدنی های فرشته ها چی میشه? بارتندر?

:هیییییییی

:من که نگفتم اون تویی ,فقط خواستم سفارش بدم

"بلند خندیدن "

:بهم قول دادی نمینوشی
انگشتشو روی لب های اد کشید

:قول دادی?

ادوارد انگشت لویزا رو بوسید
:نمیتونم مخالفت کنم تو به مغزم فرمان میدی

:اوه خدای من ,روز اول که دیدمت حتی به این جملات عاشقانه یه ذره هم نزدیک نبودی !...کلی باهام بد رفتاری کردی ....(صداشو کلفت کرد )... برای شما من اقای استایلزم !

دستشو روی دو طرف کمرش گذاشت و ادای ادوارد رو دراورد

:جرات نکن منو با اسمم صدا کنی ,بلا بلا بلا .... خودتو نگاه کن ,تو اِدی منییییی

ادوارد خندید و لبهای لویزا رو بوسید

:Luv ya bebe

:حتی یادمه گفتی وقتی واقعا از ته دلت عاشق بشی میگی luv نمیگی love , اما من فقط دوست دارم like

:برای من کافیه

:آه ببین کی اینجا شدیدا عاشق شده

:من از ابرازش خجالت نمیکشم لو .

........................

یک سال بعد

لویزا وارد خانه شد و هری رو دید که بسختی خودشو توی مبل جا به جا کرد و سر و وضعش نامرتبه .

:سلام هری!....اوه تو چقد نوشیدی! .... چه خبر بوده اینجا ! ?

هری نوشیدنیش رو روی میز رها کرد که کج شد و ریخت .

:هیاااا لویزاااااا

:خدای من , زین و پری اینجا بودن ? دیوید کجاست ?

:ما ما بهم زدیم ها ها ها , زین گفت اون بدرد من نمیخوره ,میدونی ,هیع.... هروقت همه چی پوووف میره هوا همه میگن هیع ..... اون لیاقت تورو نداشت ,ها هاها

هری خواست بالا بیاره که سریع جلوی دهنشو گرفت و سمت دستشویی دوید و لویزا دنبالش رفت و در دستشویی رو باز کرد هری توی توالت بالا میاورد و سرفه میکرد , از سوزش گلو یا بخاطر دیوید ,اشک چشماش سرازیر شدن

کنارش خم شد و پشتشو ماساژ داد

:قوی باش هری ,تو همیشه قوی هستی ,تو همیشه مراقب من بودی ,هر وقت که ادوارد میره سفر و یه هفته اینجا نیست , تو عالی هستی هری ,و باور کن زین تنها حرف درست عمرشو بهت زده ,همه مثل اون خوش شانس نیستن اون پری رو داره و تو هم بلاخره جفتتو پیدا میکنی عزیزم , ...آروم باش