.
.
.
.لویی چمدونشو توی اتاق گذاشت و هری سویچشو پرت کرد روی میز
روی مبل لم داد
:بیا بشین لویی
لویی حوله اشو برداشت
:میخوام برم حموم , بعدا با هم...
:همین حالا لویی , بیا بشین
هری عصبی بنظر میرسید , لویی حوله رو اورد پایین , سمت هری رفت , میدونست اگه کوتاه نیاد دعوا میشه
رو به روی هری نشست , هری سرشو بالا اورد , به لویی خیره شد
:تو ایتالیا چه خبر بود لویی?
:منظورت چیه?
هری چشماشو بست
:هوووف, تماس های بی پاسخ , رفتنت از هتل , اوه ادوارد ایتالیا بود میدونستی?:من از قصد گوشیمو نادیده نگرفتم , خاموش بود ,بعدم واقعا دوس داشتم شهر و بگردم , من برده نیستم و آزادم هرجایی برم و اره فهمیدم که با فرانکلین جلسه داشته
هری از جاش بلند شد ,دستشو موهاش فرو برد
:ادوارد بهت زنگ زد ?
:نه هری اون با من کاری نداشت , الان این جلسه ی بازجوییه? تو فکر کردی کی هستی?
بلند شد و رو در روی هری ایستاد
:من کی ام? من دوست پسرتم لویی ,من حق دارم بدونم تو چیکار میکنی ,کجایی ...لویی من نگرانت بودم و تو فقط پیام میدادی که خوبم ,الان تو پارکم , دارم شام میخورم ....
:اووو کافی نبود نه ? ببین هری , تو خوب میدونی من تغییر کردم , من دوست دارم اما این کافی نیست ,وقتی ادوارد....
:بس کن لویی میشه اسم اونو نیاری?
هری داد زد ,پشتشو به لویی کرد:هری بذار حرفمو بزنم ,وقتی ...اون رفت , بهت گفتم من نمیتونم باهات بمونم یادته? .... تو گفتی اگه منو میخواست می موند , بهت زنگ میزد ,نگرانت میشد ,و... برات میجنگید مگه نه?
:خب چیکار کرد? هیچ کاری برات نکرد , لویی چرا ادوارد و رها نمیکنییییی, اون تموم شده
:هری من باید برم حموم , بعدم وسایلمو جمع میکنم , امیدوارم هنوز کارمند اون شرکت باشم
:چی? منظورت چیه?
هری دست لویی رو گرفت:وسایلم فقط چندتا لباسه , میرم پیش لیام , دیگه نمیخام اینجا بمونم
:تو ...تو داری با من بهم میزنی?
:هری , من ازت بدم نمیاد ,حتی اگه اتفاقی برات بیفته واقعا نابود میشم اما .... اون اون حس , اون حس یه رابطه رو به تو ندارم
خیره به لویی دهنش باز موند و عقب عقب رفت
:فقط ...یه بار دیدیش و منو پس میزنی?.....چی داره بگوووو چیییی دارهههههه!

ESTÁS LEYENDO
TWINS
Fanfiction❌Complete❌ ژانر : اجتماعی _رومنس #1 stylinson #2 larry #3 louisandharry #20 onedirection &...💙💚 وقتی بین دوست داشتن و عشق فاصله ای نیست اما تفاوت زیادی بین این دو کلمه اس مثلث عشقی دو قلوهای استایلز 💚💙💚و لویی این یه داستانه برای لرری (لدوارد)...