chapter 31

2K 342 327
                                    


.
.
.
.

لیام دستشو گرفت و سرشو به سینه اش چسبوند
:آروم باش لویی خواهش میکنم

:چطو.. چطور ..ری ..آ.. آروم با.. باشم , دا داره می ..میره

:هیشش, دکترا بالای سرشن ,... , گفتی چیزی یادش نمیومد?

:ن نه ..اون...هی ..هی میگفت چیزی ...چیزی یادش نیست

:اروم باش عزیزم ... همه چی درست میشه , ... درست میشه

سر لویی رو بوسید و محکم تر به آغوش کشیدش

................

زین هری رو محکم گرفت و کترین خودشو پشت مبل برد

:لعنتی داشتی میکشتیش ,میفهمی ,آشغال احمقققق

:اروم باش هری ,... داری کارو بدتر میکنی

:لعنتی مگه من نقشه قتل خواستم ...

کت هم بخاطر وضعیت ادوارد ترسیده بود هم عصبی بود چون  هری داشت کاسه کوزه رو سر اون خالی میکرد

:من نمیدونستم قرص مصرف میکنه

زین محکم تر هری رو گرفت
:چی شده ? چرا اوردوز کرده?

:ادوارد دارو مصرف میکنه , و این خانوم احمق بهش ارام بخش داد تا ...خاک تو سرتتتتت .... دارو ها تداخل داشتن وقتی بیدار شده و بدنش به حرکت در اومده , نمیدونم چه کوفتیش فعال شده و اوردوز کرده , شانس اوردیم , لویی اونجا بوده .....,خدایا خدایا داشتم ادوارد و از دست میدادم

:شما دو تا دیوونه اید ,... حتی یه دزد احمق قبل دزدی تحقیق میکنه , ولی  ... لویی چرا صبح به اون زودی رفته اونجا ?

:نمیدونم نمیدونم

روی زمین نشست و سرشو بین دستاش گرفت
:چی باعث شد به اینجا برسم ? چی باعث شد ...

زین دستشو گرفت و بلندش کرد
:یه چیزی شبیه حماقت ! بیا بریم بیرون  یه هوایی بخور بعدم برو بیمارستان , نا سلامتی برادرته , .... هر کسیم کاریت نداشت باشه ,نایل شخصا خفه ات میکنه

هری سمت در رفت بعد ایستاد , رو به کاترین کرد و اخماشو تو هم برد

:دعا کن ,طوریش نشه و اخر این ماجرا هر کی بره پی کارش , وگرنه من میدونمو تو کت

............

دکتر عینکشو جا به جا کرد و دستاشو توی هم قفل کرد و ارنجشو به میز تکیه داد

:روال کار اینه آقای استایلز , باید گزارش بشه , برادرتون داشت میمرد

:برادر من یه قرص خواب اور خورده , حتما ,... حتما نمیدونسته تداخل دارویی داره ,چه نیازی هست که گزارش بشه ?

:دلیل اصرار شما رو درک نمیکنم

لیام سرشو تکون داد
:چرا نمیخوای گزارش بدن هان ? نکنه چیزی میدونی ?

TWINSTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang