chapter 7

2.3K 420 127
                                    

آلارم گوشی لیام ,لویی رو از خواب بیدار کرد .
پای لیام رو از روی خودش کنار زد و داخل کمد لیام یه تیشرت و یه جین آبی برداشت ,اشتباه نکنید اون جین آبی هدیه ی لیام به لویی بود شب هایی که اونجا میخوابید و فرداش میرفت مدرسه یا سر کار , گوشیشو روشن کرد و رفت دستشویی و کارهای روزانه اشو انجام داد

یه لیوان شیر از یخچال دراورد و و دو تا کوکی برداشت و سریع خورد , نگاهی به گوشی سایلنتش انداخت و دو میس کال و چهار پیام

موهاشو مرتب کرد و کفش هاشو پوشید و از خونه بیرون رفت ,کسی خونه نبود خانوم پین خواب بود و عموش هم مسلما تا الان تو کتابفروشی بود ,همیشه زود میرفت

#Z
هی لویی,بیا به سنت کلاب ,منتظرتم

#Z
لویی? چرا پیام هام برگشت میخوره ? منو بلاک کردی?

2miss call from Z

#ASH
هی لویی زنده ای? لیام چیکارت داشت!

#UNKNOWN
لویی?

این دیگه کی بود!

لویی با خودش فکر کرد
خب اسم لویی رو میدونه پس یه آشناس

TO
#UNKNOWN
تو کی هستی!?

لویی پوفی کشید و براهش ادامه داد ,امکان نداشت زین الان بیدار باشه نه! اوه نه اون میره سر کار

TO
#Z
هی زین , من بلاکت نکردم ,گوشیم مشکل داره و قدیمیه, خاموش شده بود , ....

وسط تایپ کردن بود که اسم زین روی گوشیش اونو مضطرب کرد , حالا باید چه غلطی میکرد ,جواب میداد یا نه

:الو? زین,....هی هی , من ,من نه یعنی گوشیم ,اره گوشیم خرابه ,اون یه اشغال قراضه اس ,میدونی که , از دیروز زدمش به شارژ و اون الان روشن شد ,....متاسفم که منتظر گذاشتمت ,میشه امشب همو ببینیم?....اره از یه شماره ی ناشناس یه پیام دارم که اسممو....اوه تو بودی? چی? .... یعنی باشماره ی هرری پیام فرستادی چون فکر کردی بلاکت کردم? ... من ,من ازت خوشم میاد زین ,من این کارو نمیکنم , باشه امشب میبینمت , خب کار اولم ,....یه لحظه صبر کن .

لویی سوار اتوبوس شد و ادامه داد

:اوم,کار اولم تا یک طول میکشه , و بعد میرم دنبال یه کار بگردم که شیفت بعدیم باشه , اره ... خب من باید خرج خودمو بدم , باشه شب میبینمت
تلفن رو قطع کرد ,زین یه جورایی عجیب بود , اوه خدایا نکنه از اینکه چند جا کار میکنه بدش اومد! وارد پیامک هاش شد و شماره رو به اسم هرری تغییر داد, خندید و فکر کرد اسمشو بذاره

#CURLY
لبخندش پهن تر شد

:این بهش میاد ک ک ک

گوشیشو توی جیبش گذاشت و از اتوبوس پیاده شد
وارد مغازه شد

:هی پیتر , واقعا انقد زود سر کار اومدن نشونه ی خوبی نیست عمو

:بلاخره من پیترم یا عمو! به هر حال صبح بخیر

TWINSOù les histoires vivent. Découvrez maintenant