در جستجوی توجه !

4.4K 992 212
                                    

با لبخند شیطانی ای به استایل جدیدش توی آبینه خیره شد . در یک کلام، خیره کننده شده بود!

موهاش که قبلا هایلایت های کم رنگ صورتی و بنفش توشون بود حالا به نقره ای تغییر رنگ داده بود . برای اولین بار توی چشماش با مداد خط مشکی رنگی کشیده بود .
حتی خودشم نمیدونست لنزای طوسی توی چشمش چی میگه !
  شلوار مشکی جذبی پوشیده بود که زانو هاش پاره شده بودن , هودی گشاد و بلند قرمز رنگی پوشیده بود ولی زیرش یه تاپ مشکی نازک تنش بود و فقط خودش میدونست که اون هودی قرار نیست مدت زمان زیادی تو تنش موندگار بشه !

(اگه اوه سهون پرفکته خب پس منم میشم ! )

برای اولین بار بود داشت به روش خودش لباس میپوشید . مطمئن نبود اوه سه جون خوشش بیاد یا نه . ولی فعلا نظر یکی دیگه مهم تر بود !

برای اخرین بار از تیپ و قیافش مطمئن شد و بعد زنگ در خونرو زد . و قامت اوه سهون خیلی سریع جلوی چشاش ظاهر شد . ایندفعه لوهان دست و پاشو گم نکرد و با یه لبخند کجکی صاف زل زد توی چشماش . اما اون با یه نگاه بی تفاوت. به سر تا پاش انداخت و  فقط از جلوی در کنار رفت و به لوهان اجازه ی ورود داد و خودشم دوباره به سالن برگشت و روی یکی از مبلاش نشست

- پسره ی بی تربیت سلامم نمیکنه ! به درک !

چرخی به چشاش داد و وارد شد , از جلوی اوه سهون رد شد و سمت اوه سه جون رفت

- سلام ددی !

از قصد با صدای بلندی صدا زد

اوه سه جون پشت میز آشپزخونه نشسته بود و چیزی رو مطالعه میکرد .

- اوه لو اومدی ؟

و دوباره میخواست به کارش برگرده اما لوهان آویزون گردنش شد

- بهم توجه کن !

وقتی نگاه سه جون رو لوهان افتاد برای چند دقیقه ای بهت و تعجب از استایل جدیدش توی قیافش معلوم شد اما کم کم جاشو به نیشخند کمرنگی داد !

- الان نمیشه بیبی امشب قراره یه شریک کاری ...

- بهم توجه کن ددییییی !

و خیلی سریع لبای اوه سجونو بوسید . سه جون واضحا شوکه شده بود ! نه به چند روز پیش که انقدر خجالتی رفتار میکرد نه به الان که ... اینجوری شده بود ! اونم دقیقا توی دو قدمی پسرش !

ولی کی بود که بدش بیاد !

تو یه حرکت لوهان رو روی پای خودش نشوند , دستاشو زیر لباسش برد و پهلو هاشو لمس کرد و بوسه ی عمیقی از لبای لوهان گرفت .
لوهان دستاشو دور گردنش حلقه کرد و کاملا داشت باهاش همکاری میکرد .
دستای سه جون از زیر هودیش بالاتر و بالاتر میرفتن تا اینکه بالاخره دو طرف هودی رو گرفت و از تنش درش آورد و تاپ نازک مشکی پسر نمایان شد  دوباره از پشت , موهای تازه رنگ شده ی پسر کوچکتر رو گرفت و بوسه ی عمیق دیگه ای رو شروع کرد و زبونشو وارد دهنش کرد , لوهان هم ظاهرا کاملا داشت همکاری میکرد نگاهش اما جایی دیگه بود , جایی پشت سر سه جون که تصویر پسری مو مشکی توی شیشه ی آشپزخونه افتاده بود , پسری که روی کاناپه ای لم داده بود و با گوشیش بازی میکرد
حتی یه نگاه هم بهش ننداخته بود ...

من عاشق پسر شوگر ددیمم! Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz